امسال مادر شوهروخواهر شوهرم کربلا ثبت نام کردن شوهرمنم موقع رفتنشون یک ملیونوپونصد زد به کارتشون واندازه یه تومن هم برنج وروغن وغیره خرید برا خونشون چهارتا برادر شوهر هم دارم منم به خواهر شوهرم گفتم یه کادوی خوب برا دخترم بیار من چیزی نمیخوام اون وقت یه تیشرت اشغال اورده با چندتا سنگ چشم نظر روی یه سنجاق سیاه شده دارم میترکممم چیکار کنم زنگ بزنم بهشون بگم یاهیچی نگم بگن خر بود نفهمید شوهرم پول رو جلوی من نداد ولی بعدا بهم گفت داده غیر از اون ۵۰ ملیون وام براش جور کردیم شوهرم یه هفته از صبح تا شب دنبال کاراش بود عفریته یه جعبه شیرنیم به ما نداد
عزیزم با خوندن کامنت شما چقد حالم خوب شد وبه زندگی امیدوار شدم دقیقا منم نگاهم به زندگی همینه ولی اط ...
اینجوری فقط زندگی زهر مار آدم میشه الان خدا میدونه استارتر چقدر حرص خورده اعصاب خودش رو بهم ریخته صدمش رو هم فقط خودش میبینه وگر نه اونها نشستن تو خونشون دارن خاطرات سفرشون رو میگن به خدا انقدر آدمها نسبت به هم سنگدل شدن یه نفر هم نرماله تعجب میکنن😂
تا خدا بنده نواز است به خلقش چه نیاز/میکشم ناز یکی تا به همه ناز کنم👑
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
اره معلومه ایک همه هواشون رو داری خخخخخ خودت از اون خواهر شوهرای تیغ زنی اخه بهت برخورده
ووی چرا توهین میکنی حجت باطل میشه... من هنوز خواهر شوهر نشدم. شما خیلی بد صحبت میکنی. زن داداش من اینجوری باشه محل سگ نمیذارم بهش... خدا به داد خانواده شوهرت برسه
استاتر به نظرم عقده ای هستی طبق جواب دادنت به کامنتا میگم!وقتی تاپیک میزنی باید منتظر هر حرفی باشی چنان جبهه گرفتی ک حق میدم به خانواده همسرت لیاقت همون تیکه پارچه ای ک قراره دستمالش کنی هم نداری...
'امیدوارم غمی که داری ؛ نور بشهتموم راهروهایِ قلبت و روشن کنه✨💛🫀🕯'
اینجوری فقط زندگی زهر مار آدم میشه الان خدا میدونه استارتر چقدر حرص خورده اعصاب خودش رو بهم ریخته صد ...
بخدا توو این یکسال هر وقت هر مشکلی داشتن زنگ میزدن به شوهرمن از منم پرسید چی براتون بیارم منم گفتم چیزی نمیخوام فقط برا دخترم تونستی بیار نگفتم که اشغال بیار
جاری من پشت سرم تهمت زد ه بود آنقدر خود خوری کردم دیدم نمیتونم ببخشم ش بلند شدم رفتم بع مادر ...
اینجور فقط جنگ و دعوا میشه
این راه درستی نیست والا بخدا
مگه سوغاتی اوردن وظیفه است؟
منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر لای موهای تو گم کرد خداوندش را ...🥀🥀 دشمنت را هم چو میخ خیمه می خواهم ، مُدام سر به سنگ و تن به خاک و ریسمان در گــردنش 🥺🥹💫💫