2777
2789

نمی‌دونم از کجا شروع کنم. فقط می‌دونم الان خیلی دلم گرفته‌. چندسال بود سفارش کار نگرفته بودم و دوستی بهم لطف کرد سفارش داد. یعنی واسطه‌ی سفارش شد‌. من هم باردارم و بچه‌ی کوچیک دارم‌‌. شوهرم صبح خیلی زود می‌ره و دم غروب میاد. وقتی میاد یدونه استکان جابه‌جا نمی‌کنه. با این که می‌دونه این کاری که قبول کردم چقدر برام مهمه و خودش هم قبول داره که شرعا و قانونا کار خونه وظیفه‌ی زن نیست. 

اما فقط کار و برنامه‌های خودش مهمه. جلسه و قول و قرارش نباید یک دقیقه دیر بشه‌. من همه خریدهامون رو اینترنتی انجام می‌دم چون خونه‌مون خارج شهره و شوهرم هم وقتش رو نداره هم حوصله‌ش رو. من ازدواج کردم دانشجو بودم شاغل بودم. اما اون کار نداشت و درس می خوند. خرج ازدواج رو با هم درآوردیم. از هر‌خواسته‌ای گذشتم چون فکر می‌کردم باید توی زندگی گذشت کرد. حالا بعد سال‌ها اون شغل خوبی داره، داره دکترا می‌گیره، کلی ارتباطات داره. من شدم یه ادم لیسانسه‌ی خانه‌دار که از دوستاش، از درسش، از شغلش جدا شد و توی خونه هم بخوام در حد ۲ ساعت پاره‌وقت کار کنم نمی‌تونم. 

دیروز مهمون داشتیم و وقتی شوهرم برگشت خونه بازار شام بود. دلش نسوخت یه استکان جابه‌جا کنه. قرار شد بچه رو بخوابونه من سفارشم رو آماده کنم. اما گرفت خوابید. سفارش رو باید ۲هفته پیش تحویل می‌دادم و مدام استرس دارم. 

خواهش می‌کنم نگید که همه‌ی مردا اینطورن، یا خوبه معتاد نیست دست بزن نداره و...

اگر اینطور بود که باهاش ازدواج نمی‌کردم انقدر گذشت نمی‌کردم.

من نمی‌دونم دقیقا باید چه کلمه‌ای استفاده کنم تا دلیل این اشکایی که داره پایین ریخته می‌شه رو خوب توضیح بده‌.

اون دختر خوش‌اندام، مستقل، بلندپرواز، درس‌خون دیگه وجود نداره و جاش یه زن چاق که حتی نمی‌تونه برای پیاده‌روی از خونه خارج بشه، درس نخونده و همه‌ی هم دوره‌ای‌هاش الان تحصیلات عالیه و شغل خوب دارن. 

زنی که اندازه یک ساعت برای خودش وقت نداره چون شوهرش همه ش نیست و نیست و نیست‌. چندوقت پیش یکی از دوست‌هام من رو دید. فکر کرد الان لابد خیلی پیش‌رفت کردم‌. گفت تو الان کجاها هستی با اون همه پشتکار و هوشی که داشتی؟ کجا هستم؟ زیر بار افسردگی. در تلاش ناموفق برای برون‌رفت از این باتلاق‌. 

اوایل که شوهرم اصلا وضعش خوب نبود. به مرور اوضاع بهتر شد. با هم کار می‌کردیم با هم می‌خوردیم. توی چندسالی که من کار نکردم اون مدام پیشرفت هم کرده. ولی جوری شده که دیگه کارت هم خونه نمی‌ذاره. مثلا می‌خوام برم خرید باید بگم ۲۰۰ تومن بریز برم سوپرمارکت. ۱۵۰ بده برم دکتر‌‌. 

این آخری که برگشته می‌گه برو سوپرمارکت خرید کن بگو شوهرم شب میاد حساب می‌کنه.

نتیجه‌ی این همه گذشت این بوده که حتی برای خرید روزمره هم هویت مستقل نداشته باشم. 

حس می‌کنم تکه‌های آخر وجود و هویتم هم داره از بین می‌ره. 

دوست دارم چند دقیقه قبل از اینکه برسه خونه وسایلم رو بردارم برم شب رو توی امامزاده شهرک‌مون بمونم و تا کارم رو تموم نکردم برنگردم خونه‌. ممکنه ۲ روز زمان ببره. 

شاید اینجوری یه تلنگری بخوره. دیگه به حرف زدن و گفت و گو امیدی ندارم. انقدر با بیان‌های مختلف بهش گفتم، توی شوخی، توی جدی، توی قهر، توی دوستی و ...

دیگه حتی حالم به هم می‌خوره که بخوام باهاش حرف بزنم. 

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

تو هم مثل منی..با این فرق که من پدرم کمکش کرد وضعش خوب شد ،بچه دار نمیشد من رفتم دنبال ای وی اف...داروها رو بدنم اثر بد گذاشتن ایست قلبی شدم..اون موند با یه عالمه پول و جسم مریض من..که از خونه بیرونم کرد و گفت تو دیگه به درد من نمیخوری..حتی بابامم که این همه برا پیشرفتش کمک کرد رو فراموش کرد..من در حال جدایی ام

ای بابا چقد ناراحت شدم 🥺 خانوما تورو خدا از استقلالتون برای ازدواج نگذرید جامعه ی مدرن نیاز ب زن و مرد مستقل داره دیگه دوره خونه داری گذشته شمام بنظرم هنوز دیر نیست میتونید درس وکارتونو ادامه بدید برای کارای خونم دیگه ب خودتون فشار نیارید هروقت بزارید انقد همه چی بهم بریزه ک کلافه بشه 

من از این رنج‌ها اگر چه این ساعت حاصلی ندارم،عاقبت به گنج‌ها خواهم رسیدن🌱🌈

حق داری درکت میکنم.ولی لازم نیس همیشه همچی پرفکت باشه.خونه تمیز نبود یا غدا حاضر نبود زیاد اهمیتی نده بزار بفهمه تو هم نیاز داری به کار خودت برسی بچتو بزار مهد کودک برو سرکار.

چقد بیان برنامه هایی که دوست داشتی انجام بدی لذت بخش بود همین که میدونی که این شرایطی نیست که تو لیاقتش رو داری کافیه، ما خاصیتمون اینه که خودمونو با شرایط وقف میدیم عزیزم 

احتمالا بچه هاتون کوچیکن که الان خیلی تحت فشار هستین اصلن نگران نباشید به زودی همه چی سر جای خودش قرار میگیره و شما شرایطش رو پیدا میکن که تحصیلاتت رو ادامه بدی دنبال یک شغل خوب باشی به خودت برسی و همه چیزهایی که دوست داری فقط میخام بهت بگم اصلن دیر نیست برای زندگی نرمالی که میخای

در رابطه با مسئله مالی لطفا به همسرت بگو من از این روش راضی نیستم شما موظفی هر ماه به اندازه یک ماه من پول واریز کنی برام و من علاقه ای به بیان اینکه هر روز ازت درخواست  پول بدم ندارم اگر میخای که زندگیمون مثل همیشه خوب باشه این مورد رو برطرف کن چرا که با هر بار که من ازت درخواست پول میکنم بذر کینه و نفرت رو در وجودم میکاری 

نگران نباشید کارتون تموم میشه و تحویلش میدین لازم نیست همه چی سر جای خودش باشه و شام و ناهار همیشه سر گاز باشه لازم نیست سینک ظرفشویی همیشه برق بزنه بزار استکان ها همونجا بمونن چیزی از دنیا کم نمیشه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته

اگه‌

asraam | 16 ساعت پیش
داغ ترین های تاپیک های امروز