عقدم سر شکاک بودن شوهرم ب مشکل خوردیم همش فک میکنه من میخام بش خیانت کنم یا دارم بش خیانت میکنم سر پوشش انقد ب مشکل خوردیم ک میگ چادر سر کن حالم بده خانوادم حمایتم نمیکنن شوهرم بهم گف میریم پیش پدرمادرت تکلیفتو روشن میکنم چادر میکشم رو سرت از روی اعصبانیت گفتم هیچ گوهی نمیتونی بخوری اونو کرده سپر خودش ب پدر مادر منو پدر مادر خودش گفته حالا همشون سر کوفت میزنن بهم ک تو بی فرهنگی حالم خیلی بده تنهام حالا ک ب خانوادم میگم نمیتونم باهاش ادامه بدم پشتمو نمیگیرن داغونم شوهرم میگ چادر بپوش خانوادم میگن چادر نپوش ولی مانتو بلند بپوش با مقنعه خب من واقن نمیتونم همچین پوششی داشته باشم خستم
تو خواستگاریم راجب نوع پوشش صحبت کرده بودین؟اونموقه نظرش چی بود
کاش شوهر داشتم
اگه واقعا نمیتونی
روحرفت بمون اولش مخالفت میکنن کم کم حالتو ببینن مجبورن کنار بیان
ببین با رویخوشراضیش کن به عبا و شال نه حرفتو نه حرف اون
والله جی بگم؟امروز طلاق بگیری بهتر از فرداس اگه واقعا همین باشه که تعریف کردی
متاسفانه مشکل اکثر اقایون همینه
خرشون که از پل گذشت و جواب بله رو گرفتن،فک میکنن شدن صاحب دختر و هر غلطی میتونن بکنن
بنظرم اول باید با خانوادت ب توافق برسی و متقاعدشون کنی که اون اقا یه بیمار روانیه و دوس داره گیر الکی بده زندگیتو زهرمار کنه واست،حتما باید خانوادت حمایتت کنن
و با وساطت و گفتمان حل کنی موضوعو
اصلا هم بی احترامی نکن تحت هرشرایطی
از وقتی رابطه رو شروع کردیم بهم میگ باید چادری شی من واقن نمیتونم نمیدونم چکار کنم یه لحظه از کوره در رفتم اعصبی شدم حرفای درستی نزدم اما خب من واقن نمیتونم با همچین ادمی زندگی کنم حس میکنم پشتم خالیه هیچکس حمایتم نمیکنه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
