خانوما عموی شوهرم هم سن خودشه نامزد عقدی( دائم) داره قراره یه ماه دیگه عروسی کنن
الان از شوهرم خواسته یه روز کامل خونمونو بدیم دستش و خودمون بریم یه جا دیگه تا اینا راحت باشن
خیلی ناراحتم اصلا دوست ندارم و تو رودر بایستی گیر کردم اصلا روم نمیشه به شوهرم بگم نه
اونم اومد بهم گفت منم چیزی نگفتم دیگه رفته بود گفته بود باشه خانمم راضیه برا یه روز
ولی قلبا ناراضیم چکار کنم دعایی بلد نیستین بخونم منصرف بشن نیان؟