یبار یه رمانی خوندم که دختره فقیر بود برا کار میره جایی ازش سفته میگیرن صاحاب شرکتم میگه اگه بامن هم خواب نشی سفته هاتو میزارم اجرا اگرم بخوابی اینقدر پول میدم بهت دختره هم صیقه اش میشه وقتی که میره باهاش میخوابه میفهمه که یکی از فانتزی هاش کتک زدن حین رابطه بود طوری میزدش که هر دفه یجاش میشکست... اما اخرش خوش تموم شد قشنگ بود اما اسمش متاسفانه یادم نیس