خستم از زندگی ای ک دارم
سه چهارساله خیلی ناراحت بودم ولی امسالم بعد قبول نشدنم داغونم هرروز گریه میکنم البته بدتر از گریه هست حالی که دارممن بایدگذشته رو فراموش کنم و تلاش کنم فقط تلاش کنم ولی همش کسلم خیلی ناراحتم شبا خوابم نمیاد روزا خوابم میبره معتاد گوشی شده بودم از درد و غمام به یکی تو مجازی دلمو داده بودم که یه هفتس اینستارو پاک کردم تو زندگیم گناهی همنکردم نماز کم میخونم ولی همه جوره خدارو صدا زدم هر عهد وارزویی داشتم تو دلممونده متولد ۷۸ هستم تنها خواستم از زندگیم درسمه ،بگین لطفاااا من چطوری حالمووو خوب کنم راه حل بدین لطفا با فک و فامیل پدریم کاملا قطع ارتباطیم از خونواده ی مامانم خوشمنمیاد و شهرستان هستن و دوریم منظور خونه ی کسی هم نیس ک بتونم برم و از خونه دور شم
من چن ساله شدیدا با مامانم مشکل داشتم از لحاظ روحی داغون بودم از ی طرفم درسم تنها هدفم بودم و تنها خواستم من عاشق درسمم ب جنون رسیدم فقط نمیتونم بخونم ذهنم بدنم از اتفاقا خستس از قبول نشدنا از به هیچی نرسیدن، من خیلی بلند پروازم ولی به هیچ کدوم از خواسته هام نرسیدم حتی کوچیک ترین حتی یه پسر هم تو زندگیم نداشتم و اگه هم از یکی خوشم اومده باش همش دورا دور بوده الان ۲۲ سالمه ولی باور نمیکنم من تو ۱۸ سالگیم گیر کردم این زندگی حقم نبود
من چجوری بدن خستم و زنده کنم من باید تلاش کنم حداقل تلاش کنم و قبول نشم و بگم تموم توانمو گذاشتم نشد من بدتر ازمرگه زندگی بدون اوم روپوش سفیدم