خونواده شوهرم دعوت بودن خونم..خیلی این چندوقته مامانش رومخمه،خیلی اذیتم کرده هیچ جا حتی خونه خودم احتراممو نگه نمیداره.ی قابلمه کوچیک از برنجا باقی مونده بود خواهرشوهرمو جاریمم که دیروقت تشریف اورده بودند فقط داشتن ظرفارو میشستن،بعد مادرشوهرم هول هولکی گفت این قابلمه رو نمیشع شست میزارم کنار فردا خودت بشور،گفتم دورشو که میشه بشوری که میشع داخلشو یکم آب بریزید تا خیس بخوره لااقل،مادرشوهرم گفت وا چقدر تو تنبلی زورت نیاد فردا خودت بشوری،توکه بیکاری همش توخونه،خب فردا این ی قابلمه که چیزی نیس بشور اینام خسته شدند دیگه😐.من یهو خون جلو چشمامو گرفت گفتم من کجا تنبلم درحالیکه هرمهمونی رفتم تا آخر ظرفا روشستم با قابلمه رو خونه خودشونم همینکارو کردم،یهو مادرشوهرم سرخ شد باباااا بپا،چقدر حسابرسی حالا چون توشستی اونا بایدم بشورن..منم گفتم نمیگم بشورن گفتم دورشو با تهش آب بریزن بخیسه برنجا..بعدم اون دامادش گفت خوب حرفی بهش زدی،که یعنی من حسابرسم..منم هیچی نگفتم دخترشم بدش اومده بود هی میگفت بده بشورم بده..دیگه ولی دیگه حالمو بهم زده..چرا برامن هیچ وقت این حرفارونزده خونه دخترش قابلمه اونقدر بزرگ بود شستم رفتم حمام آبش کشیدم. قبلشم کلی کمک میکنم حتی بعد گازم پاک میکنم.اما همش توخونه من مراقبه جاریم و دخترش کمک نکنن..آشغال یبار نشد منو میبینه خون به دلم نکنه
خب توام نشور
بعد غذا بپیچون برو دستشویی یا الکی با تلفن بحرف
یجوری خودتو بزن ب اون راه و نشور
چرا میرید مهمونی ظرفا رو مهمون میشوره!
ما میریم مهمونی که ازمون پذیرایی بشه و مهمون دعوت میکنیم هم خودمون پذیرایی و شستن رو انجام میدیم
نه میزارم کسی کمکم کنه نه هم جایی میرم کمک میکنم
همین قدر رک با هم بحث میکنید؟؟؟
لحنت با مهمونت درست نبود متاسفانه
حرص نخور حرص بده
من نامزدم
اوایل خیلییی کمک میکردم جمع میکردم میشستم
البته اینکارارو میکردم چون خودم کار خونه بدم نمیاد و سختم نیس
اما دیدم سادگی و خودمونی بودن من باعث شده اونا هرجور میخوان رفتار کنن
الان هفته ای یبارم نمیرم با اینکه کلی مادر شوهرم زنگ میزنه ک بیا
وقتی‌ام میرم فقط ظرفارو جمع میکنم دیگ مثل سابق نیسم
رته حلش اینه خونشون تن به کار مدی هی در بری
یه قانون واسه خودت بدار
نه خونه کسی کار کن نه بذار مهمونت تو خونت کار کنه