2777
2789
عنوان

توی اتوبوس ازم عکس انداختن

559 بازدید | 17 پست

بچه سوار اتوبوس شدم و تنها بودم بعد ی خانم سولر شد سر راه با راننده صحبت کرد بعد جلوی من نشست که از خودش مثلا عکس بگیره ولی دراصل جوری بود که من می افتادم داخل عکس منم دستم آوردم جلو صورتم مثلا دارم میحارونم بعد پیاده شد رفت😐😐


استرس گرفتم یعنی از راننده بپرسم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

۰😐🤞

یه جایی خوندم که می‌گفت : هیچ وقت یک مادر رو سرزنش نکنید، چون خودش خیلی بهتر از شما این کارو بلده... هر روز یک احساس سنگینی و غم داره که مدام تکرار میکنه :کاش بیشتر بودم، کاش بهتر بودم و کاش مهربون تر بودم🥺🥺🥺❤وقتی یکی رو میبینین بچه اش کارغلطی کرده هی بش نگید چرا نگفتی،چرا باش حرف نمیزنی،شاید اون بچه...اونوخ بااین حرف دل مادرشوخون میکنی 🧡خدایاشکرت❤🧡پروفایلم نون خالی گذاشتم،دلتون نخواد😐/مهتابی سوخته سابق،حالا کسیم نمیشناسه ها،کلا من گمنامم🥺/😔خون میچکد از دیده در این کنج صبوری ،این صبر که من میکنم افشردن جان است😔/یه صلوات مهمونم کنین🧡❤/شنیدی میگن:به مورسید و پاره نشد؟؟؟؟مو هروقت به مو رسیدم پاره شدم،یعنی یکبار نشد به مو برسم و پاره نشم...😐🫡

میخاسته برات خاسگار بیاره

😂😂😂

اول اینکه پروفایل برا خودمه برندارید مرسی بعد از کلی گشتن به اصرار با شوهرم رفتیم تا اون طوطی که دوست داشتم بخریم خیلی خوشحال بودم اونروز یادمه صاحبش گفت چون دوسش داری بهت میدم چون میدونم خیلی علاقه داری بهش قول دادم خیلی مواظبش باشم بیشتر از چشمام اومدم خونه از خوشحالی خوابم نبرد اونروز روز ها گذشت ما بیشتر وابسته هم شدیم خیلی دوسش داشتم به داشتنش مغرور بودم تو شهر غربت رفیق تنهایی هام بود باهم بازی میکردیم قایم موشک و💔باهم میخوابیدیم شبا چندبار بیدار میشدم ببینم جاش خوبه سردش نباشه بخاری زیاد نباشه گرمش بشه اذیت بشه تا یکم بی‌حال میشد یروز کل دنیا رو سرم خراب میشد که جگر گوشه من چشه من خونه تمیز میکردم اون برام آواز میخوند من آشپزی میکردم برام آواز میخوند من آرایش میکردم اون روی شونم سر به سرم میزاشت گاهی از دستش عاصی میشدم ولی بازم شیرین بود اذیت هاش تا اینکه اونروز شوم رسید بنا به دلایلی که بهم ریخت فکرم اون پر زد رفت چقدر گریه کردم دنبالش گشتم الان بیشتر از ۴۰روزه رفته ولی من نمیتونم فراموش کنم شب روزم گریس من واقعا بدون اون مریضم اون برای من پرنده نبود عضوی از قلبم بود من واقعا نمیبخشم اونی که باعث شد بره💔😔هرروز از خدا میخوام برگرده خدا میشه یروز اونی که پیداش کرده زنگ بزنه بگه دلم به رحم اومد بیا پسش بدم بهت تموم اینارو با اشک نوشتم :)💔من یه دیوونه دلتنگم کاربری موفرفری سایت سابق 
شاید خواستگار باشه 

بعد پسند کردن توسط خواستگار از روی عکس هر روز باید بشینن تو ایستگاه تا اسی باز رد بشه بتونن بهش پیشنهاد بدن

 « فقد ملئت بطونکم من الحرام و طبع علی قلوبکم شکم‌هایتان از حرام پر شده و بر قلب‌هایتان مُهر خورده است.»  امام حسین علیه السلام

منم چند روز پیش ازتاکسی  پیاده شدم 

همراه دخترم بودم 

یه نفر که جلوی خونمون پارک کرده بود دیدم از توماشینش گوشیش سمت ماست و انگارداشت فیلم یا عکس میگرفت

منم یه عینک آفتابی بزرگ زده بودم قیافم کامل مشخص نبود 

اما ازاون روز فکرم بدجور درگیره و کی بود وچرااینکارو کرد

این آدم حسابی‌ها رو دیدین؟دارایی‌شون شخصیه و اهل شوآف نیستن کاراشون برای تو چشم بقیه کردن نیست حـرفاشــون سـنده و مسئولیت پذیرن .اهل سرک کشیدن و فضولی نیستن سرشون به کار خودشون گرمه سر وقتش خوش اخلاقن وسر وقتش ســختگیرن .رفتارشون متینه.سعی کنید همچین آدمی باشین....

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792