2777
2789

امروز  سالگرد ازدواجمون بود از صبح منتظرش موندم و استوری گذاشته بودم ولی از قصد براش باز نکردم که ببینم یادش میمونه یا نه 

بعدش شام اینا آماده کردم همه چی خوشگل کردم خودمو لباس شیک اینا فیلم اینا آماده کردم که ببینیم و.....

بعدش از سر کار اومد نشست شامشو‌خورد یدونه از گونم بوس کرد خوابید 😭😭😭😭😭😭😭😭😭 

احساس میکنم خیلی بی ارزش هستم حتی نامردی هم کادو نمیخزید 😭😭😭😭😭شیطون میگه پاشو کتک بزن 


بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

خب شاید یادش رفته عزیز من 

مرا به خانه برگردانید 🌔بدنم مهلکه ی شیهه ی شلاق شد 🪐من اگه خسته شبیه تن ایـران بودم ، من اگه لحظه ی پـایـانی انسان بودم ، خاطـرات تـو منو زنده نگه داشته هنوز..!!! منو از این غَـم جاودانه آزاد کن .... ما به دنبال خوشی نیستیم ، تنها میخواهیم قدری کمـتر رنــج ببریم !!! هرکجا مرز کشیدند ، بیا پُـل بزنیم ❣️.            خواستم آسمان باشم ، مُنـجی شهر نیمه جـان باشم ، آشیان پرنـدگان باشم ، با همین دست خـالی و سَردم :)) لینک تاپیک اهدای عضو من کلیک کنید❤️
من خودم میبرم برام کادو بخره خواهر وگرنه اهل کادو نیستن اکثر این مردا قربونت بشم اونام که تو اینستا ...

ارع منم تجربه شده واسم خودم واسع خودم کادو میگیرم 

جوری دستامو بگیر که انگار قراره همین الان از دستم بدی 👫

بیخیال بابا 

مردا چی یادشون میمونه ! یادشون هم باشه کاری نمیکنن 😒

خدا آن حس زیباییست که در تاریکی صحرا زمانی که هراس مرگ آرامشت را میدزدد یکی آهسته میگوید   (کنارت هستم ) ودل آرام میگیرد .ای خدای بزرگ هوای ما بنده های کوچیکت رو داشته باش .هرگز نترسید، کافی است به آینده‌ای ناشناخته، همراه با خدایی شناخته شده اعتماد کنید. خدای دیروز و امروز خدای فردا هم هست 

باور کن خیلی از مردا به علت مشغله فکری کاری مالی اصلا مناسبت ها یادشون نمیمونه دلیل بر اینکه بهت علا ...

تو نامزدی هر قوت میگفتم مثلا تولدم نزدیکه قهر میکرد تا تولدم بعد تولدم آشتی میکرد اونم با منت یا مثلا اولین  سالگردکون یدونه کیک خریده بود هر چقدر کردم بریم بیرون نرفت یدونه کیک اندازه کف دست بعدش اونو مامانش تقسیم چهار کرد خودش من شوهرم پدر شوهرم بعدش من رفتم اتاق اومدم دیدم جاریم و برادر شوهرم اومده سهم منو تقسیم دو کرده داده به اونا کبک رو هم خورده بودن حتی خودش بریدنزاشت عکس هم بگیرم شوهرم هم می‌گفت یمخنید خیلی بد شدم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792