2777
2789
عنوان

سم ترین 🤦 خواستگاری عمرت چی بود

1205 بازدید | 20 پست

بعضی وقتا گاهی  ممکنه اتفاقات عجیب و طنزی توی خواستگاری ها پیش بیاد غیرقابل پیش بینی باشن برای شما هم اگر پیش اومده برامون توی این تاپیک تجربیات خودتونو بگید از خواستگاری های سم و طنزتون و با بقیه به اشتراک بزارید 😎✌️

مامان پسره با دستکش سفید پارچه ای پرتقال خورد😑😑

روزی به خودت می‌آیی و میبینی هر چقدر برای  بودنش جنگیدی او برای نبودن تلاش کرد هر چقدر برای جای خالی‌اش جنگیدی او برای نیامدن تلاش کرد ... از یک جایی به بعد  میفهمی که باید کنار آمد با خودت با نبودنش با جای خالی‌اش با نخواستنش! از یک جایی به بعد باید بفهمی که هر چیزی با تلاش نتیجه میدهد الّا عاشقی!

احمقانه بود یکم

اوللللیش من ۱۲...۱۳ یالم بود اومده بودن برا پسر ۲۷سالشون 

یه حاجت خیلی بزرگ دارم لطفا برام صلوات بفرستین ریپ بزنین یا لایک کنید تا منم بفرستم ممنونم

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خواستگار عجق وجق زیاد داشتم هرکی رو برق میگیره منو ...

روزی به خودت می‌آیی و میبینی هر چقدر برای  بودنش جنگیدی او برای نبودن تلاش کرد هر چقدر برای جای خالی‌اش جنگیدی او برای نیامدن تلاش کرد ... از یک جایی به بعد  میفهمی که باید کنار آمد با خودت با نبودنش با جای خالی‌اش با نخواستنش! از یک جایی به بعد باید بفهمی که هر چیزی با تلاش نتیجه میدهد الّا عاشقی!

پسر عمه م 

عمه م زنگ زد که میخوایم برا فلانی بیاییم خاستگاری 

بابام گفت حرف بزنم خبر میدم 

عمه م‌دیگه زنگ نزد خبر بگیره 😑

بعد یکی دو هفته خود پسر عمه م زنگ زد به بابام که الو دایی من افسردگی دارم مامانم خودش زنگ زده 😑😑

بابامم گفت به مامانت بگو اون زنگ بزنه 

عمه م خیلی دوسم داره ولی از سر اون اتفاق از چشمم افتاد و ازش فاصله گرفتم 

ده سال پیش تو عروسیم از مادرشوهرم پرسیده بود چه دعایی کردین عروس به این خوبی گرفتین 😭

من تهران هستم

گفت بعد ازدواج میبرمت اهواز از هوای الوده تهران خلاص بشی

بعد اون موقع توی اهواز هوا برای نفس کشیدن نبود و غبار بود


گفت من معتقد به ازادی زنان هستم خواهرم و مادرم پارک میرن جلسه میرن  

سایت از صدا پر است و از حرف خالی

با پسره دوست شدم قرار دوم دیدم با باباش اومد🤣خواستگاری مثلا

اخرین باری بود که دیدمش🤭

  هیچ چیز از هیچکس بعید نیست پس از همدیگه بت نسازید...😇اگه تینا صدام کنی خوشحال تر میشم💚😁                                    

به خواستگاری رسمی که نرسید ولی برای من یه پسر  با خانواده ده نفره یعنی هشت تا خواهر و برادر و سطح مالی و نوع استغتل خانوادگی  متفاوت و منطقه نه چندان جالب ، از من که تک دختر بودم و تحصیلات و شغل و جایگاه خانوادگی و مالی متفاوتی داشتم توی شرکت خواستگاری کرد ، هشت سالم بزرگتر بود و خودشم چندان آسی نبود ، برای من شبیه طنز بود که طرف انقدر مطمین بود که حتی نگفت اشنا بشیم میگفت بیام که قبل محرم عقد کنیم مثلا دو ماه در مجموع فرصت داشتم این بخت رو از دست ندم،

مامان و بابات راشون دادن خونتون یا فقط زنگ زده بودن؟

هیچکدوم

اونا با اعتماد ب نفس کامل رفته بودن راجب من وخانوادم تحقیق کرده بودن

بعد اونده بود درخونمون پدر پسره ب مامانم گفته بود اوندیم خونه اجاره کنیم

بعد ی رور عصر ساعت ۶ اومدن خونمون مامان و باباهه دیت خالللی گفتن اومدیم خونه اجاره کنیم 

بابام بیرون بود مامانم زنگ زد اومد 

اخرش باباهه گفت راستش ما نیومدیم خونه اجاره کنیم اومدیم برا دخترتون وای بابام انقدددددد ناراحت شددددد رنگ و روش یجوووری شددد گفت دخترم بچس😂😂😂

یه حاجت خیلی بزرگ دارم لطفا برام صلوات بفرستین ریپ بزنین یا لایک کنید تا منم بفرستم ممنونم

من ۱۹ سالم بود اون ۲۷

بعد سمند صفر خریده بود تازه

قرار شد من و خالم و ایشون بریم بیرون یکم صحبت کنیم

بعد خالم گفت همین پارکه خوبه وایسیم کنارشم بسیتنی فروشیه یچیزی بخریم بخوریم هوا گرمه منم گفتم آره خوبه تاب هم داره 

یهو آقاهه گفت تاب چیه بیا رو سقف ماشین تاب بخور😳

یه آب معدنی هم نگرفت حتی واینستاد خودمون بگیریم ینی از خاله ام که ۴۰ سالش بود هم خجالت نکشید

مردک شنیده بود دخترا دنبال ماشینن یکی نبود بگه ماشین پورشه ای فراری چیزی نه سمند زپرتی تو

دیگه تک الکترون نیستم😅۱۴۰۴/۰۶/۲۶شدیم جفت الکترون#M🫀من مسلمانم اسلام دین کاملیست اما من نه اگه بدی از من دیدید از منه نه دین و مذهبم ولی اگه خوبی از من دیدید لطف خداست❤☕

 عالی بودی

كلا برام بد جاافتاده بود فك ميكردم بداخلاق باشم جذاب ترم🤦🏻‍♀️😅😂😂

بعد مادربزرگم فرداش با نگراني زنگ زده بود به مادرم كه پسره چرا با اون قيافه از اتاق اومد بيرون نكنه بزور اوردنش😂مادرم هم گفت نه ميگه كه بيرونش كرده از اتاق😂😂

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792