واحد بغلی مون دوتاپسر مجرد دوتا زن ج.ن..د..ه رو آورده بودن صدای کثافت کاریشون تا توی خونه ما میومد منو همسرم نشسته بودیم یه دفعه آه و اوه بلند شد ماهم به مدیر ساختمون خبر دادیم اومدن دیدن اوضاع خیطه زنگ زدیم ۱۱۰اومد هرچی در زد درو بازنمیکردن آخر سر قایم شدیم اومدن فرار کنن ریختیم سرشون بعد جمعشون کردن بردن کلانتری همسرمم رفته هنوز نیومده ...خیلی اعصابم خورده حالم بهم میخوره از صداهاشون میخوام بالابیارم