✨
این را برای تو مینویسم
برای تویی که وسط طوفان زندگیات نشستهای،
قایقت شکسته و روی تکه چوبهای امیدت پناه گرفتهای.
برای تویی که جهانت تاریک است و دریای ناملایمتیهای روزگارت عمیق...
این را برای تو مینویسم،
برای تویی که گمان میکنی این شبِ تاریک صبح نخواهد شد،
این طوفان به پایان نخواهد رسید و غرق میشوی.
این را برای تو مینویسم.
دوست دارم باور کنی صبح میشود،
چشم باز خواهیکرد و در کمال شگفتی خواهیدید که دریای عظیم و عمیقی که از آن وحشت داشتی، دریاچهی کوچک و کمعمقی بوده در حوالی جنگلی سرسبز.
دوست دارم بپذیری که در شب،
همه چیز بزرگتر و لاینحلتر از چیزی که هست، به نظر میرسد و باید در انتظار صبح ماند. آفتاب که تابید، همه چیز درست میشود. سایهها رنگ میبازند و ناملایمتیهای پیشپا افتاده و کوچکی میمانَد برای حل کردن...
نرگس صرافیان طوفان