خیلی سخته یه زندگی که توش هیچ امیدی نداشته باشی مدام دعا می کنی که اخرش خوب تموم بشه سال بعد سال بعد سال بعد
اما هر سال عین هم تکرار میشن هیچ کس پشت ادم نیست که بتونه حقشو از این زندگی چن ساله بگیره
خیلی خستم خیلی درد و دلام بی فایدس اما دلم می خواد امید داشته باشم و یه زندگی اونجور که دوست دارمو داشته باشم من نه پول می خوام و گردش و تفریح من یه شوهر می خواستم که پایه باشه با من دوست و رفیق و همراه باشه چیز زیادی نیست برخلاف خیلی از زنا که پول براشون مهمه اما من اخلاق و مرام و فرهنگ مهمه می خوام شاد باشم می خوام بخندم اد دربیارم تو زندگی هیجان داشته باشم ولی به یکی زندگی می کنم که گوشه گیر و منزویه بداخلاق و خسته من این زندگیو نمی خوام