خوب عزیزم درسته اون لحظه جواب داده ولی بزرگتر که بشه دیگه باهات صمیمی نیست و اون لحظه همیشه یادش هست و میترسه بیاد یه سری چیزارو بهت بگه حتی سوالی داشته باشه از کس دیگه میپرسه سعی کن با بچه ات دوست باشی
من خودم در عین اینکه با مامانم صمیمی بودم ولی از این مسائل آگاهم کرده بود و نمیذاشتم کسی سمتم بیاد ولی ترس از مامانمم نداشتم الآنم با بچه هام همین طوری هستم
میتونستی آگاهش کنی نه از خودت دورش کنی که یه روزی با غریبه ها راحت تر حرف بزنه تا مادرش
همکلاسی های داشتم که مسایلی رو از مادرشون مخفی میکردن سر همین ترس و با بقیه درمیون میذاشتن