مثلا یه دختری همسنم میبینم گاهی یهو انگار روحم میره تو زندگی اون .تصور میکنم اون چحپجور خونه زندگی با چجور احساسی داره بجای من
نه فقط اونایی ک وضهشون خوبه بلکه افراد معمولی هم اینطورم
چرا اینطورم ؟؟؟
ن
نشده تاکنون
من اینطورنیستم شاید چندبارشده ولی اینطورنیست هرکیودیدم خودموبجاش تصورکنم
به هر کس یه حس متفاوت دارم ...یه حسی ک تو زندگی خودم نبوده یا اگر بوده نمیدونم از کجا اومده
نمیتونم زبونی توضیح بدم ولی انگار من زندگی بعضیا رو تجربه کردم حساشون بهم منتقل میشه
من همش تو توهمم ، ی ادم موفقم که به همه خواسته هام رسیدم.
اصلا تو واقعیت زندگی نمیکنم
نمی دونم چیکار کنم این فکر و خیالا دست برداره ازم
چون نوجوونی این سم ها مختص نوجونیه
نه
من احساس میکنم خود اون آدم هم هستم علاوه بر اینچیزی ک الان هم هستم فقط دسترسیم به جسم اون قطع شده و فقط رو همین جسم خودمه...احساس خیلی عجیبیه
اره ولی فایده نداره جاها عوض نمیشه هرکی زندگی خودشو داره
اره. میفهمم روحیه همدردی بالایی داری هر موقع بخوای یکی رو واقعا درک کنی اینکار رو میکنی
خودمم دقیقا همینطورم
نمیتونم به طور کامل درکشون کنم ولی حس و حالشونو میفهمم
این یه چیزی نیست دست خودم .مثلا دختره رو تو تاکسی میبینم فکر میکنم این الان خونه ک رفت چجور مامانی داره چقدر خوشبخته چی در انتظارشه .چجور شوهری بهش میخوره داشته باشه....اصلا نمیدونم راست در میان یا فقط تصور منه چون رو غریبه ها اینطورم
هرکسی یه مشکلتی داره توزندگیش
مهم اینه زندگی ارامش داشته باشه اکه اکثرا نداریم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
54 ثانیه پیش
54 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
