دوسه روز دیگه تولدمه از ترس اینکه یادش نره خودم مدام یادآوری کردم و حرف انداختم بهش مثلا گفتم کیکم شکلاتی باشه و....بعد برگشته بم میگه مثلا ک چی کیکو تولدو ذوق میکنی واسه خودت😕
من ب این چی بگم اخه
بهش گفتم پارسال تولدت ک سوپرایزت کردم خوشحال نشدی گفت نه😔بعد دید ناراحت شدم گفت چرا خوشحال شدم زحمت کشیدی وازاین حرفا ولی خیلی ناراحت شدم😔
بهش گفتم ی کیک ساده هم نمیخوام بیاری دیگه قیافه گرفت اقا
فروردین ماه ک تولدش خواهرش بود بهش گفتم امشب تولد فاطمه اس بیا سوپرایزش کنیم کیک و شمع بگیر بیار گفت باشه و سریع رفت اورد و رفتیم خونه مامانش اینا من دیدم ک چقد از خوشحالی خواهرش ذوق کرد ولی چرا فکر خوشحالی من نیست
میگه بی معنیه
کلا منو یادش میره تو مناسبتا
پارسال روز زن واسه مامانش و دوتا از عمه هاش و حتی مادر خودم کادو گرفت (البته من گفتم بگیره)ولی واسه من نگرفت هیچ تبریک هم نگفت
هعی خدا😔ی زن احساساتی نمیتونه کنار ی مرد با احساس آرامش داشته باشه هیچوقت
ببخشید درد ودلام طولانی شد😔