من تاپیک گذاشتم سر مهمونی رفتنم با شوهرم که خانوم دوستش چقد بد رفتار میکرد ادا و عشوه هاش طرز لباس پوشیدنش هعیم شوهر منو مخاطب قرار میداد
، اول مهمونی هفته ی بعدش که شوهرم دعوت کرد کنسل کردم بعد امروز عصر با مامانم رفتم برای خرید آشپزخونه
این زنرو دیدم از دور که دیدمش خودمو زدم بی گیجی بعد اومد جلو سلام و علیک کردن خیلی سرد جواب دادم....
بعد از رو نرفت گفت شما برمیگردین امیر اقا میاد دنبالتون منم میرسونید..
گفتم نه مگه من اژانس توام خیلی خوشم میاد از تو ، زنگ بزن با هر خری که اومدی بیاد دنبالت نه از خودت خوشم میاد نه از شوهرت
جاش گذاشتم مامانم گفت وای چی کردی حالا دعوا میشه نشستم نقشه کشیدم خودمو زدم به حالم بده به مامانم گفتم زنگ بزن امیر بیاد ، امیر اومد و پرسان پرسان چی شد تو خوب بودی نشستم گریه و زاری مامانمم مات 😑