تهمت دزدی چقدر ادمو له میکنه!😭

حدود یکسالی میشه که این تهمت بمن و مادرم زده شد..یک دوست ده دوازده ساله داشتیم که اول دوست ندرسه خواهرن بودو بعدشد خانوادگی.وماخاله ناتنیشم این اخرا برای داییمون گرفتیم.هم ماکل زندگی اونومیدونستیم هم اون.خیلی خواهرانه بود اوضاع.یکبارازدواج کردکه منحربه طلاق شد..اون خیلی ازشبها خونه پدرم که دوتاخواهرمجردم دارمو۴ساله ازدواج کردم من میموندوماهم میموندیم خونه اونا منم تومجردی میموندم.اما ازدواج ک کردم خب اون رابطش خیلی باخواهرام بیشتربود چون دوتاخواهرمو اون محردبودن..کاسه یکیو خونه یکی بودیم.من و مادرم مستاجریم ک مادرم هم ازدواج دومش هست خب همیشه اون دخترم مثل دخترخودش دوستداشت حتی اجازه نمیدادیم کسی پشتش حرف بزنه باخواهرای اونم رابطه داشتیم قشنگ نزدیک نزدیک.تازدواین دختر ازدواج دومش بایه اخوندبودکه البته لباس اخوندی هم نمیپوشیدو هنوز زنشوطلاق نداده بود وتاوقتی هم ک قطع رابطه کردیم زنشو طلاق نداده بود ولی میگفت درشرف طلاقن و توی مدت صیغه هم این دخترو برد خونش ک البته فکر کنم به تازگی عقدکردن.برای اولین بار خودش زنگ زدومنوخواهرمومادرموخونه خودش دعوت کردکه.خب خودش صدامون زدتو اتاق خواب وطلاهایی ک گذاشته بود توکشوی میز ارایش خودش دراوردنشون دادومانگفتیم ک بیارببینیم.منومادرم اتاق بودیم خواهرم حمامشون بود چون از سرکاراومده بود و اون یکی خواهرمم ک کلا نبود هنوز سرکاربود.چندروز بعد هپعروسی توی دهات داشتن ک نصف شب زنگ زد به خواهرمو گفت گردنبندم نیست و چندبارزنگ‌زدو خواهرم ناراحت شدو گفت اللن منظورت اینه ما برداشتین و اون راحت گفت که ن بلاخره گرون بود شاید مادرت یا خواهرت یعنی من برداشتن بلاخره مستاجرن شاید که شیطون گولشون زده.که خواهرم بحث کردو قطع رابطه و همون ساعت ۳شب زنگ زدن به مادرم باشوهرش و گفتن که طلادست هرکدومتونه بیارین بدین.اینم بگم همون روز ما کلی نصیحتش کردیم طلاتوازدم دست بردار ک گم شد بقیرو دزد نکنی اخه کی اونهمه طلارو میزاره تومیزارایش که یه بچه کوچولوام دستش میرسه ک نکرد.جالب نیست شوهرش به زن قبلیشم تهمت دزدی زده بود.من فرداش هرچی زنگ زدم حواب نداد و خواهرش جواب دادو یسری حرفم زد ک خیلی ناراحت شدم خب اون وضع مالی پدرش خوب بود مانه گفتم تو۱۲سال اینهمه خونتون اومدیم چی کم شد؟گفتم خواهرت اینهمه خونمون بودهزاران چیز توخونموت گم شده ک یکبارجلوخودهرت نگفتیم ک به منظور نگیره.گفت خواهرم انقدری داشته ک نخواداز اینکاراکنه درصورتی ک ماخودمون به کارشروع کردیم خیلی اوضامون خوب شد اماحرفش برام سنگین بود.هرکس مارومیشناسه میددنه و میبینه که ما ادمایی هستیم که شده باافتخار بریم کلفتیه خونه مردمو کنیم نمیزاریم کسی بفهمه جیبمون یا یخچالنون خالیه ودست جلو کسی دراز نمیکنیم.اگرمادرم دزد بود میرفت خانه سالمندان کاری به اون سختی کنه؟فقط میخوام بگم رابطتتون رو با دوستاتون به خونه های هم خیلی نکشین.وهمجیززندگیتونونگین.گرچه من شوهرم گفت شکایت کن تهمت زد اما خانوادم باز نزاشتن گفتن تازه ازدواج کرده نمیخواداین زندگیش خراب شه بزارتهمت بزنه خدایروزی یه جایی جوابشو میده که فکرشم نمیکنه..دوستان توروخداقسمتون میدم دعاکنیدفقط خداجوابشو بده همین..خیلی تهمت خوردن سنگینه بخصوص ازکسی که توقع نداری