الان دوساله که زندگیم روهواس بخار پدرشوهرم مریضه و میان خونم هر سری ده روز ده روز میمونن میرن منم که بهترین پذیرایی و میکنم دریغ از کمک مادرشوهرم،الان دوماهه برادرشوهرم اومده با ما زندگی می‌کنه میگم خیلی سختمه و اینا به رو خودشون نمیارن بخدا دیگه کم آوردم ،خیلی سخته اینم بگم من جلو پدرشوهرمم حجاب دارم ،من هفته پیش مریض بودم باورتون میشه مادرشوهره یه لیوان آب دستم نداد تازه رفتم بیمارستان سرم وصل کردم اومدم یه دو ساعت بعد رفتن بدون خداحافظی بابا یه هفته خونم بودن تا مریض شدم فرار کردن که چی بشه ،خیلی ناراحت شدم حالا پای برادر شوهرم شکسته باید عمل بشه ،دیگه واقعاً نمیتونم نگه داری کنم خدایی شوهرمم سرکار اصلا نمیتونم واقعا دیگه خسته شدم همشون پرو تشخیص نمیدن بابا زندگیمو دارین خراب میکنین
بخدا آرامش ندارم ،تپش قلب گرفتم شوهرم می‌رفت سر کار تو خونم کلی عرق میکردم ومؤذب بودم از در اتاق بیرون نمیومدم بدبختی کارم نداره من نمی‌دونم چرا مونده خونه ما
خودتو بزن به مریضی که بازم فرار کنن! یا تو خونه ، یه کاری مثل خونه تکونی یا تعمیرات بگو میخوام شروع کنم بخاطر کمک نکردن میرن پی خودشون
خودتو به مریضی بزن بگو کمرم گرفته یا گردنم گرفته و تکون نخور از رختخواب
خودشون میرن پی کارشون
ما ت فامیلمون عادت داریم ب اینجوری موندنای خانوادی شوهر....
مادر من ۲۰ سال برادر شوهراشو خودش بزرگ کرد از ۵سالگی عموهام وقتی دانشگاه قبول شدنو سربازی رفتن و دستشون ب دهنشون رسید رفتن پیش عمم خونه گرفتن و از اون حمایت میکنن حتی بما ی زنگم نمیزنن 😐😐😐ولی خب ایقد عادیه ک کسی نمیگ دستتون درد نکنه شاه کار کردین !!!
آخ گل گفتی مادرت منو میفهمه ،بخدا از هم چین زدم از پدرشوهرم مراقبت کردم آخر سر اینطوری میکنن کم ازشون نکشیدم خیلی بی ملاحظه آن ،این پسره که بدتر بابا میبینی سختمه من مؤذبم خوب برو خونه خودتون ،من می‌تونستم از پدرو مادر مراقبت کنم دیگه برادرشوهر نمیتونم همونم کردم دستمزدم و هزار برابر دادن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز