بعد ی شلوار خریده بودم بهم یکم گشاد بود ولی خب دویش داشتم لشیشو بعد گیر داد ک بدش ب من منم گفتم باشه ۲۹۰ خریده بودم گفتم تو ۱۳۰ ۱۴۰ بده الان ی هفتس گذاشتش تو چمدون امروز بهش گفتم پولشو بزن برام گفت درررگ ندادی تو
میگم خدایا سریع برم خونه ی خودم
بعد میگی شوهر خواهرمو بیشتر از داداشم دوست دارم این کجاااش دوست داشتنیه؟؟؟؟
باید خیلی رک بگی اینجا خونه شما نیست که بگید کی نیاد کی بیاد خودتونم مهمونید
به خواهرتم با اخم و ناراحتی بگو لباسمو احتیاج دارم
شوهرم خیلی مظلومو ساکته زیادم اینجا نمیاد مگه خودم بهش بگم وقتی میاد شوهر خواهرم یا پای تلوزیون دراز میکشه پشتش ب شوهرمنه یا تو اتاق میره با گوشیش فیلم و خبر و اینا میبینه شوهرم هیییچی نمیگه خودم ک ب خواهرم میگم میگه بابا خب شوهر تو مگه همش اینجا نیست بعد اگه شوهرم دراز بکشه رو مبل یا باهم بریم تو اتاق خواهرم میاد ب من میگه چتتتتونه انقد پیش همین زشته چرا شوهرت نمیره بشیته پیش شوهر من
بعد غذا ک درست میکنه خودشم غذا میکشه برای شوهرش میکشه اول میده ب اون بعد باید تقسیم بندیشو ببینین برای شوهرش ی بشقااااب پررر میکنه بعد برای منو شوهرم نصف بشقاب میده مثلا ما دو نفریم بعد غذای شوهرش همیشه بیشتره
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
