در تواریخ مغول آمده است که هلاکوخان چون بغداد را تسخیر کرد، جمعی را که از شمشیر بازمانده بودند، بفرمود تا حاضر کردند. چون بر احوال مجموع واقف گشت، گفت که باید صاحبان حرفه را حفظ کرد. رخصت داد تا بر سر کار خود رفتند. تجار را مایه فرمود دادند، تا از بهر او بازرگانی کنند. جهودان را بفرمود که قوی مظلومند، به جزیه از ایشان قانع شد. قضات و مشایخ و صوفیان و حاجیان و واعظان و معرفان و گدایان و قلندران و کشتیگیران و شاعران و قصهخوانان را جدا کرد و فرمود: اینان در آفرینش زیادی هستند و نعمت خدای را حرام میکنند! حکم فرمود تا همه را در شط غرق کردند و روی زمین را از وجود ایشان پاک کرد.لاجرم نزدیک نود سال پادشاهی در خاندان او باقی ماند و هر روز دولت ایشان در افزایش بود.نفهمیدی چی شد؟؟ والا منم نفهمیدم. ریپلای کن بنویس چه امضای قشنگی تا بقیه هم بخونن و مثل تو اسکل بشن کی به کیه
قیافه من وقتی میبینم ۱۰ تا اعلان دارم باز میکنم و میبینم همش لایکه و کسی تگم نکرده : از چوپانی پرسیدند روزگار چگونه است؟ گفت: از روزگار چیزی نمیدانم اما پشم های گوسفندانم را که چیدم دیدم نیمی از آنها گرگ اند. :) دیدی یه سریا اینجا الکی بت میپرن و پاچه میگیرن...با اینا کار نداشته باشین اینا عقده دارن و بهتون حسودی میکنن😉
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
نمیدونم خونه نیست ولی احتمالا قبول نشده چون میگفت مصاحبش خیلی گند زده نمرشم از بقیه کمتر بوده
مصاحبه ام عالی بود .ولی نفر سوم بودم نفر اول ی شهر دیگه بود اونو رد کردن ..ما دوتا بومی بودیم .نمره ی اون بالا بود برداستن .ولی انصاف نبود من هم گزینش داشتم هم سابقه یعنی اندازه نمره ارزش نداش؟