2777
2789

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

من امروز از سرکار برگشتم خونه بعددیدم پدرم عصبانی نشسته رو مبل ترجیح دادم فقط سلام کنم چیز دیگه ای نگم رفتم پیش مامانم که گف برات خواستگار پیدا شده بابات بخاطر اون ناراحته بابام کلا رو خاستگارام حساسه و هرکدومو به یک مدل خاصی رد میکنه بعد گفتم خوب کیه میشناسمش اینا گف پسرخاله ی فاطمه (فاطمه زنداداشمه و یه تاپیک هم درموردش زده بودم که چقدر بهم بی احترامی میکنه) تعجب کردم ولی چیزی نگفتم چون ما سالی یبار همو میدیدیم برای همین تعجب کردم که دیدم زنداداشم اومد خونمون از همون اول شروع به داد بی داد که اره تو هر روز میری خودتو به این اون نشون میدی بیاین خاستگاریت میای خاستگارای خاهر منو میدزدی و ـــ هزار تا چرت پرت دیگه هم گفمنم فهمیدم دردش چیه 

خاهر ایشون عاشق همین پسرخالشونه که اومده خاستگاری من و اینا خانوادگی لجشون گرفته و جالب اینه همه نشستن از همین اول از من جلوی پسره بد گفتن من واقعا ناراحت شدم به من چه من بار ها تو فامیل دیدم پسره گفته من فائزه (خاهر زنداداشم) رو نمیخام و اینا الان ناراحتن که اون اومده خاستگاری من 😐

بقیه داره

من بچه ی تهرانم، ینی هم تهران بدنیااومدم هم ۳۰سال تهران زندگی کردم و ازدواج کردم، ۴ساله رفتم ی شهرستان کوچیک چون از تهران وشلوغیاش خسته شدیم، خانواده همسرمم اصفهانن پس حق نظردادن برای هرسه شهررودارم. تو تاپیکام ونظرام کاراگاه بازی درنیارچون هیچ دروغی ازش درنمیاد، من بعد۴سال دوستی با دوست پسرم ازدواج کردم ۱۵سال پیش یروز داستانشوتعریف میکنم امیدوارم اگه به صلاحته تجربش کنی. حالاکه تا اینجاروخوندی ی صلوات مهمونم کن جدم دعاگوت باشه
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز