شب تاسوعا منو دوستم با هم رفتیم بیرون بعد یه پسر خوش قیافه جوون اومد جلوم گف خانم شما رو هفت سال پیش طلسم کردن که کنف یکون بشی گف زندگیتونو میخوان خراب کنن یه کسی هم هست که نسبت نزدیکی باهاتون داره اون مبخاد شما رو دیوونه کنه همینطور دهنم باز موند
چون راست میگف من پنج سال پیش تا حد جنون رفتم دارو اعصاب خوردم پیش روانشناس رفتم با بدبختی خوب شدم همش گریه میکردم موهامو میکندم غذا نمیخوردم حرف نمیزدم همش لرز داشتم از شوهرم متنفر شده بودم بدون هیچ دلیلی دوست داشتم بمیره فقط نبینمش
بعدش پدر شوهرم که فهمید گف دعات کردن چنتا دعا اینا داد بهتر شدم اما بعدش زندگیم جور دیگه ای نابود شد شوهرم از کارش اخراج شد رابطمون تا حد طلاقم رفت
بعدش تا همین عید همه دعا ها رو پرت کردم ازون روز به بعد خیلی بهتر شده وضعمون
حالا این پسره(یهودیه)میگه اگه طلسم نابود نکنی بیچاره میشی اما من تازه۵ماهه طعم زندگی مشترک چشیدم دوس ندارم سراغ این چیزا برم
حالا موندم این پسره از کجا پیداش شد؟کیه؟چرا یهو جلو ظاهر شد؟داداشم میگه شاید یکی فرستادش
شوهرم میگه این یه کار بلده شاید فقط خواستع کمک کنه
مامانم میگه این کلاهبرداره
اخه پسره تا اومد پیشم گف خانوم انرژی سنگینی ازتون دریافت میکنم
میگف موکل دارم همه چیو بم میگن
روانی شدم اینقد بش فک کردم