2777
2789
عنوان

شوهر بچه ننه

577 بازدید | 47 پست

حدود ی سالی ازدواج کردم و چهار سال عقد بودم شوهرم از اول اولویت خانوادش بودن مثلا من اگه ی چی بگم گوش نمیده ولی اگه اونا بگن قبول میکنه زیاد با من حرف نمیزنه ولی با خانوادش ی ریز حرف میزنه جوری که اگه صداش کنی کر میشه امشب میگم منم یکم حساب کن بهم توجه کن مثل خانواده ات بهم احترام بزار کلی ازم ناراحت شد قهر کرد رفت اونر خوابید بعدم میگم چرا اینجوری میکنی من دارم حرفمو میزنم میگه اگه میبینی اذیتی ازم جداشو چرا وایسادی وقتی فک میکنی بهت توجه نمیکنم و تو میخای منو از خانوادم یعنی بینمون فاصله ایجاد کنی کیا اینجوری شوهراشون دیگه خسته ام 

از لج کسی خودتونو تو چاه نندازید راهی که میرین برگشت نداره من از ۱۷ سالگی به بعد  زندگی کردم اما نه اون زندگی که میخواستم انگار همون تابستون تا الان زمان راکد شد و همه چی برام عین ی خواب میگذره

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ازدواجتون چطوری بوده؟ سنتی؟ یا خودتون با هم در ارتباط بودید ؟

فامیل بودیم

از لج کسی خودتونو تو چاه نندازید راهی که میرین برگشت نداره من از ۱۷ سالگی به بعد  زندگی کردم اما نه اون زندگی که میخواستم انگار همون تابستون تا الان زمان راکد شد و همه چی برام عین ی خواب میگذره

نمی‌دونم اینجوریه یا نه

اما شاید واقعا احساس و احترامی براتون قائل نیست

یا از اول نبوده یا به مرور زمان اینجوری شده

خدایا بهم نظر کردی و فرشته هات رو بهم امانت دادی خودت عاقبت بخیرشون کن
درکت میکنم. الان حتما کلی ناراحتی

آره خیلی اون هیج وقت حسابم نمیکنه با مادرش خیلی عاشقانه رفتار میکنه اما با من نه

از لج کسی خودتونو تو چاه نندازید راهی که میرین برگشت نداره من از ۱۷ سالگی به بعد  زندگی کردم اما نه اون زندگی که میخواستم انگار همون تابستون تا الان زمان راکد شد و همه چی برام عین ی خواب میگذره
نمی‌دونم اینجوریه یا نه اما شاید واقعا احساس و احترامی براتون قائل نیست یا از اول نبوده یا به مرور ...

بستگی به خانواده ی طرف هم داره خانواده شوهر من خیلی منو تحقیر میکنن و توی گوشش میخون

نمی‌دونم اینجوریه یا نه اما شاید واقعا احساس و احترامی براتون قائل نیست یا از اول نبوده یا به مرور ...

از اول اینجوری بود

از لج کسی خودتونو تو چاه نندازید راهی که میرین برگشت نداره من از ۱۷ سالگی به بعد  زندگی کردم اما نه اون زندگی که میخواستم انگار همون تابستون تا الان زمان راکد شد و همه چی برام عین ی خواب میگذره

من 

چه آتیشایی که خواهراش و مادرش تو زندگیم ننداختن

با چشم خودش دید و بازم بهشون پر و بال داد

الانم با شکم ۴ ماهه اومدم قهر خدا ازشون نگذره


من ریخته ام در رگ تو شیره ی جان❣👸هی چرخ بزن در من و دل را بتکان⌛🍒این هم نفسی چه حس و حالی دارد💯در پیکر من دو قلب دارد ضربان♥️🌱
من  چه آتیشایی که خواهراش و مادرش تو زندگیم ننداختن با چشم خودش دید و بازم بهشون پر و بال داد ...

نمیدونم واقعا چرا هیچ وقت به چشم شوهرامون نیومدیم

از لج کسی خودتونو تو چاه نندازید راهی که میرین برگشت نداره من از ۱۷ سالگی به بعد  زندگی کردم اما نه اون زندگی که میخواستم انگار همون تابستون تا الان زمان راکد شد و همه چی برام عین ی خواب میگذره
خدا از سرشون نگذره

واگذار کردم بخدا زندگیمو داغون کردن خدا نابودشون کنه

من ریخته ام در رگ تو شیره ی جان❣👸هی چرخ بزن در من و دل را بتکان⌛🍒این هم نفسی چه حس و حالی دارد💯در پیکر من دو قلب دارد ضربان♥️🌱
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792