حالا درست یا غلط لااقل دلم خنک شد دیگه
دیروز خونه مادرشوهرم نذری پزون بود شوهرم از صبح رفته بود ظهر اومد دنبالم نمیخاستم برم ولی بهش نه نگفتم
رفتم نهار خوردم اونجا
مادرشوهرم عمم هستش یه افریطه ی به تمام معنا
یه جوری ضربه میزنه نفهمی از کجا خوردی و جلوی بچه هاشم حرفی نمیزنه
خلاصه شوهرم نبود و داشت چرت میگفت که تو به بچت شیر خودتوندادی و جاریت شیر داده
باز داشتم نذری میخوردم گفت تو اومدی واسه خوردن فقط
باز هیچی نگفتم گوشیمو رجیستر کردم پرسید چقد شد گفتم یه تومن باز چشم غره رفت و خلاصه پر پرم کرد
دست آخری خواهرشوهرم سر یه قیمه داد و بیداد و بد دهنی منم بهش گفتم داد نزن فهمیدم
بعد شوهرم نبود منم بدون خدافظی رفتم بیرون برم خونه برادر شوهرم نذاشت گفت میرسونمت گفتم باشه خلاصه بدون توجه و بیخبر از خونه زدم بیرون