2777
2789

بچه ها من رلم یه شهر دیگس منم  قرار بود برای دلنشگاه برم پیشش کنکور دادم رتبم خوب نشد ولی رفتنم به اون شهر اوکی شده مجبورم ولی دانشگاه ازاد برم بعد گویا مادرش بهش گفته به من چیزی نگه که اره برم پیشش یا نه اولش مبگه نیا بعد باز میگه بیا  همو قبلا از نزدیک زیاد دیدیم اینم بگم 

بعد حالا بماند که سر رتبم کلی غر زد بهم اوایلم هی بحث ازدواج میاورد الان هی میگه من بعد سربازیم میخوام برم یه کشور دیگه و فلان  یه بار میگه خودت بیا خودت تلاش کن بیای بعد یه بارم یه جوریه انگاری میخواد باهم بریم یکم اصن خوددرگیری پیدا کرده  با دوستش حرف زدم میگه مال دلتنگیه و ترس اینکه من برم شهر اون بعد برام یه اتفاقی بیفته بگن به خاطر اونه بعد رفتنشم میگه. ادما از این حرفا زیاد میزنن این تا چهار سال دیگه هم درسش مونده هم سربازیش 

ولی من از این  خودرگیی رفتاریش بدم میاد دارم اذیت میشم بهونه گیر شده مثل بچه های کوچیک بعد وقتی سراغشو نمیگیرم میگه تو چرا منو دوست نداری چرا توجه نمیکنی 

من که دارم میرم همونجا پیشش ولی میترسم وضعیت درست نشه 


بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

مردم به خاطر شوهراشون پا نمیشن برن یه کوچه اون ورتر بعد تو میخوای واسه کسی که هیچیت نیست بعد انقد اد ...

و فقط اون نی من اونجا نرم  شهر خودمم نمیمونم نمیخوام یعنی

و فقط اون نی من اونجا نرم  شهر خودمم نمیمونم نمیخوام یعنی

عزیزم این از حرفاش معلومه نمیخواد ایندش با شما باشه الکی خودتو گول نزن میری یه عمر پشیمون میشی نون خونه بابات شرف داره به راحتی و تنهایی شهر غریب

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز