2777
2789
عنوان

مربوط به مادرشوهر جاری

1014 بازدید | 53 پست

سلام بچه ها شما وقتی ناراحت میشید از کارا و فرقایی که میزارن چیکار میکنید

من به این نتیجه رسیدم دیگه همینی که هست هیچ چیزی قابل برگشت نیس و درست شدنی نیس

میخام فقط بدونم چجوری خودتونو آروم میکنید

تو پست بعدی چند تا چیز میگم 


خودم برا خودم مهمم

کسی باعث ناراحتیم بشه رو نادیده میگیرم

دوست داشت با کل شهر بخوابه.....                            منم دیگه بیدارش نکردم!        (من وانمود کردم دردم نیومد، اما درد پیرم کرد)    :(               زمان شما محدوده ، بنابراین زندگی خودتونو برای زندگی دیگران از دست ندید!           ❤️اونجا که شادمهر میگه،بهم قول داد ولی هربار    خلافش اتفاق افتاد    ،    اونم دوست داشت منو اما     نه اونقدر که نشون میداد

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

از اول رسمی برخورد کردم ....نه توقعی داشتم نه توقعی دارن ازم...

You know the difference between you and me... you want to achieve your goal to live better, but I fight until I die... I have to be stubborn because I have no choice but to be stubborn... I have 3 goals that I have to achieve... But only a fool talks about his future... I will come back whenever I succeed

اگه بخوای برای کارها و فرق گذاستنشون اعتراض کنی یاچیزی بگی اول اینکه چیزی تغییرنمیکنه اونابازکار خودشونوانجام میدم دوما به تو هم ی اسم حسود میدن 

تکرارهم کنی خودتو بی ارزش میکنی

تنها راه رسیدن به ارامشم اینه که از هیچ کسی توقع ندارم 

فرق گذاشتن

کم و زیاد کردن

و.... به این نتیجه رسیدم یبار زندگی میکنم حرص خوردن من چیزیو تغییر نمیده گذاشتم زمین و به ارامش رسیدم

غرض رنجیدن ما بود از دنیا... حاصل شد.......خدایااز سقف اتاقم یاد تو میچکد باران بند بیاید از این خانه می روم🌻

اگه بخام از اولش بگم که فرق خیلی زیاده. اما مثلا اگه ماددشوهرتون سر زایمانتون خودش بیمارستان انتخاب کنه خودش بچه تون رو بغل کنه تا خونه بیاره خودش از سر گوسفند رد شه شما هم هویج اخرشم هی متلک بندازه مثلا یکی از متلک هاش این بود که چرا درتو بستی من نتونستم تشک بردارم انتظار داشت من در اتاقمو نبندم در حالیکه در خونم باز بود فقط در اتاقو از دست بچه ها بسته بودم چون سیسمونیم توش بود. ولی حالا جاریتون حامله شه اصلا نگه تو ۶ ماهگی رو کنه. بعدشم خودش با مادرش بره بیملرستان بعد که زایید خبر بدن ولی مادرشوهرتون بدو بدو بره استقبالش زبونشم موش خورده باشه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز