2777
2789
عنوان

شوهرم دوست داشت بچه ی دوم پسر بشه..

| مشاهده متن کامل بحث + 5883 بازدید | 35 پست
من به این جیزا اعتقادی ندارم معتقدم هرچی خدا بخواد🙏🏻 ای جانم خوب میشه براش دعا کردم🙏🏻😍

اون که حتما، صد البته هرچی خدا بده صلاحه،انسان که باشه درک میکنه خواست خدا بوده ، باید رو چشم گذاشت ۶دی۶ خدارو

حالا شوهر شما خوبه انسانه فهمیده ست

بعضیا بخاطر پسر خونه زن و تو شیشه میکنن

واسه اونا خوبه تعیین جنسیت برن

نه زن عذاب میکشه نه اون دختر طفل معصوم که بخواد بی مهری پدر نصیبش بشه

من حالا چیزی ندارم باشه برای بعداً😂

عزیزم خدا حفظشون کنه گل دختراتو 😍 منم یه دختر دارم الانم خدا خواسته باردار شدم هم خودم هم همسرم دوست داشتیم پسر باشه دوهفته پیش رفتم ان تی گفت احتمالا دختره ولی گفت لت تناسلیش تشکیل نشده معلوم نیست من فقط از رو مهره کمر و ایناش میگم پس جدی نگیر از اتاق اومدم بیرون همسرم گفت چی شد گفتم هیچی گفت جنین سالمه هیچ مشکلی نداره با استرس گفتم گفته جنسیت هم احتمالا دختره بر خلاف تصورم که فکر کردم اگر دختر باشه ناراحت میشه اصلا هیچ واکنشی نشون نداد سه تامون داریم روز شماری میکنیم برای به دنیا اومدن نی نی مون دخترم اول میگفت داداش میخوام اسم هم براش گذاشته بود ولی شوهرم گفت دخترم نی نی مون خواهره داداش نیست یا هرروز میوه های متنوع میخره میگه بخور که دخترمون مثل خواهرش خوشگل بشه من هنوزم شک دارم دختر باشه میگم شاید انومالی گفت پسره

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

پسر چی  از داشتن پسرم همین جور ناراحت میشن یا نه من دوست دارم دو‌جنس داشته باشم نه میگم عاشق ...

آره، من تو بارداریم دعا و نذر میکردم دختر بشه، چون شوهرم خواهر نداشتن برای دختر میمیرن همشون

باورت میشه از اول عقد اسم دخترونه میگفت تو صحبتاش

همش میگفت برای دخترم اینکارو کنم اینکارو کنم

بهش میگفتم اگه پسر بشه دوسش نداری؟

قشنگ معلوم بود مجبوری میگفت چرا ولی دختر یه چیز دیگست

خداروشکر دخترم شد

فهمید دختره سونوگرافی رو گذاشته بود رو سرش از خوشحالی  

دم به دقیقه میگفت چیزی نمیخوای؟ اینو بخرم اونو میخوری...  

من حالا چیزی ندارم باشه برای بعداً😂

منم خاطره ام بگم 

من خودم اولین را  پسر دوست داشتم کلا بچه اولم بینهایت دوست داشتم پسر باشه ک زیر نظر دکتر رژیم گرفتم و دکتر و  دارو ....بلاخره پسرم شکر خدا بدنیا اومد و من ناباروری ا م داشتم دکتر م گفت ک دیگ امکان بارداری خانومتون خیلی خیلی کم هست و خب ماهم خیلی ناراحت نشدیم شکرخدا داشتیم یدونه 


تولد یک‌سالگی پسرم روزی ک هیچوقت فراموشم نمیشه از تالار ک برمیگشتم چنان دل دردی منو گرفت ک همه ی خوشی اون شب یادمون رفت آخر شب با آمبولانس دوتا بیمارستان منو انتقال دادن دردش در حد زایمان طبیعی بود داد میزدم کلی سونو و تشخیص اشتباه سنگ کلیه و صفرا و کیست و .....آخرش هم تشخیص بزرگ شدن کیست دادن و نوبت عمل گرفتم ک لاپاراسکوپی کنم و کیست درمویید ک داشتم در بیارم ک خودم اومدم خونه و شک کرد یه تست زدم دیدم مثبت اصلا باورم نشد رفتم پیش دکترم سونو کرد گفت من چیزی نمی‌بینم و محاله آزمایش بده آزمایش دادم ۵۰۰بتا بود هفته هشت رفتم سونو عمل هم کنسلش کردم صدای قلبش را گوش کردم من بارداری سختی داشتم سر پسرم و ۳۳هفته زایمان کردم و وحشتناک بود اما دومیم شکه امون کرده بود نه خوشحال بودم ن ناراحت اما گریه میکردم ک پسرم کوچیک و چطور کنار بیام ۱۸هفته رفتم سونو گفتند دختره خدایی بگم خودم هم خیلی خوشحال نشدم اما ناراحت هم نشدم  اما مادر و پدرم کلی ذوق زده شده بودن ب همسرم توی ماشین ک گفتم دختره  وقتی ک پیاده شدم دیدم با یک حالت تندی گفت برو پایین دیگ بسه اون روز هیچوقت تا ب الان از ذهنم بیرون نیومد هر چی می‌گذشت خودم بیشتر عاشقش میشدم با همه سختی ۳۳هفته باز دخترم ب دنیا اومد همسرم ک توجهی و علاقه ای نشون نمی‌داد حتی الان میگ اون اول دوستش نداشته اما الان پسرم هم دوست داریم با اینکه بچه اولمون هست اما دخترم اصلا یک دنیای دیگه ای هست برامون پسرم گاهی پیش پدرم میمونه اما دور شدن یک لحظه از دخترمون را تاب نداریم اصلا جوری تو دلمون جا کرده ک روح و جسممون ب وجودش گره خورده و شده تمام دنیای من و همسرم و الان گاهی ب حال اون روز ها افسوس میخورم و خدارا شکر میکنم ک لایق این نعمت من دونست و من چقدر بنده ناحقی بودم  

 برای مادرم  ک بهترینم بود               جایی خوانده بودم  که درد آدم را بزرگ می‌‌کند و روح را صیقل میدهد. و تجربه را زیاد می‌کند. هیچجا ننوشته اند که درد  با یک زن، با یک مادر چه میکند . مادران درد کشیده یا زود می‌میرند، یا برای همیشه میروند، یا می‌‌مانند با چشمانی که رنگِ بی‌تفاوتی گرفته استو دستانی که زیر ناخن‌هایش جز دردچیزی نمی‌روید، . مادرانی بی هیچ آرزویی، با ‌دنیایی کوچک. دنیایی بسیار بسیار کوچک . هیچکس از مادرانی که به بهشت نمی‌روند  چیزی ننوشته است.

سوار ماشین شدم و شروع کردم شوخی کردن که جو عوض شه فقط بهم گفت هیچی نگو بذار تو خودم حلش کنم منم هی ...


خوشبحالت عزیزم . من الان 22 هفتم  توو 18 هفته رفتم آنومالی گفت دخترن تمام علائمامم دخترن  خانوادمم همه دختر زا هستن شوهرم خیلی دوسم داره ولی با یه حال بدی گفت شماها دخترزایی  خیلی حالم گرفته بچه‌ها اولم دوقلو دوتا دختر اصلا حالم دست خودم نیست بخدا   از 18 هفته تا الان فقط  به دختربودنشون فک میکنم   میگم کاش یه سونو دیگه برم بگه حداقل یکیشون پسره امروز همسرم گفت دختر به هيچ دردی نمیخوره یه خرج اضافی  ولی پسر خیلی به درد میخوره  و فلان و... خلاصه خیلی دلم شکسته    قبل بارداریم کلی دعا کردم و  ورد خوندم بچم پسر شه ولی نشد یه سال دعام همین بود ولی نشد  

ولی من دخترامو جوری بزرگ میکنم که هیچوقت نگن کاش دختر نبودم ☣️
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792