سلام عزیزم شوهر خاله ی منم معتاد بود، خالم از همون اول میخواست بره و هی دست دست کرد، آخر سر با سه تا بچه گذاشت رفت و هر سه تا رو هم خودش بزرگ کرد.
سختی هایی که کشیدم باعث شد تا عزت نفس نداشتم بهم برگرده و قدر و ارزش خودم رو بیشتر بفهمم. سختی ها همیشه بد نیست گاهی آنقدر با یک ناراحتی خرد و ریز ریز میشی که انگار دوباره از تکه هات یک من جدید ساخته میشه اما این بار یک من قوی تر! محکم تر!