حداقل یه" آنچه خواهم گفت" خلاصه وار تو پست اول میگفتی ببینیم قراره شاهد روایت چ واقعه ی عظیمی باشیم
میگی یابریم!؟!!؟؟؟
حاضیررررحاضر حاضر
نزاشتی رفتم😑
بچه ها راستش من وقتی سه چهار ساله بودم خواب دیدم حضرت رقیه توی خرابه گریه میکنه من دارم بهش دلداری میدم که امام حسین اومد بعد قشنگ چهره امام حسین رو توی خواب دیدم و یه لباس بلند مشکی پوشیده بود موهاش مشکی بود اما چهره اش دقیق یادم نیست
حالا میخوای چ بگی؟ایقد رسمی
بعد الان که ۱۷ سالمه عاشقانه دوسش دارم یعنی ۶ ساله که یهو عشقش به دلم افتاد تا اسمش میومد دلم میلرزید مثل عشق های الان،،، اصلا نماز خون شده بودم اول وقت میخوندم ابن ۶ سال و خورده ای تقریبا خواب کربلا زیاد دیدم خواب معنوی خواب امام حسین حتی راجب امام زمان و....
بیشتر وقت ها توی اتاقم عطر سیب رو حس میکردم البته یه چند باری فقط ،،یه شب تا صبح گریه تقریبا تا ساعت های ۳ گریه میکردم که یا حسین حداقل یه خواب ببینم مربوط به تو باشه🥺اخه میمردم براش ندیده وابسته اش شده بودم🥺❤
شب که خوابیدم خواب دیدم تو سرزمین کربلام جنگ بود امام حسین رو از پشت سر دیدم که لباس جنگی سبز به تن داشت بعد داشت می‌جنگید دو نفر از یارانش که چهرشون یادم نیست اومدن بهم گفتن اون شهید کربلاست ❤🥺براتون خلاصه میکنم
میشه لایکم کنی
بعد یه بار دیگه بعد از نماز صبح دستم رو گذاشتم روی سینه‌ام و از ته دل گفتم السلام علیک...بعد خوابیدم خواب چهره امام حسین رو دیدم چهره واقعی رو نه اما همون چهره نقاشی شده که همه میبیند همون رو دیدم🥺و خیلی خواب های دیده حتی بعضی وقتا تا از امام حسین تو مشکلات کمک میخواستم همون لحظه حل شد یه بارم خواب بین الحرمین دیدم خیلی‌خیلی خواب های اینجوری ،، یه شبم
یه شبم خواب دیدم تو یه کوچه غریب حرم و..نبود فقط ضریح امام حسین بود یه بارون خیلی خیلی شلخته ای هم میومد من پای ضریح گریه میکردم 🥺هر چی میگفتن بیا بریم نمیومدم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
6 ثانیه پیش
7 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
