چندروزه پریودم درد شدید دارم الان زنگ زدم که ناهار میای؟چون صبحونه رو دیر خورده بودیم ناهارم دیر اماده میکردم .میگه اره خونه مامان اینام بعد مامانش از اونور گف بیا اینجا ناهار بزار انتظار داشتم بگه نه چون میدونه حالمو دیگه برگشته عین جمله مامانشو برام میگه منم گفتم نمیتونم میدونی که با اخم و تخم قطع کرد انقد عصبی شدم این بشر نمیفهمه حال منو؟همیشه اونجا میرم سر پام یا ظرف میشورم یا غذا درست میکنم الان بااین وضع برام سخته خدایی کی میخواد بفهمه؟اگه نفهمه پس چرا فقط برامن این حجم از نفهمی رو داره چرا وقتی مادرش مریضه دستور میده برو پیشش یا خونه غذا بپز ببر...
فقط مامانه که گفت بیا اینجا ناهار بذار😐😐😐وا؟
بگو من مریضم مامانت باید غذا میپخت برام‌میاوردی. همونجوری که من میبرم براش
ولش کن بابا دوبار اینجوری جوابشو بدی حالیش میشه درست رفتار کنه. هرجوراونا رفتار کردن توام بکن. بگو من مریضم اونا غذا نمیفرستن منم دیگه برا مریضی کسی نیستم.
بخدا شوهر منم مامانش براش خدا بود. همیشه برا اینکه دعوا نشه کوتاه میومدم. دیگه تحملم تموم شد. هرکار کردن منم عین خودشون کردم. آدم شد
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
27 ثانیه پیش
28 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
