بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
رفته بودیم مسافرخونه پتو هم کم بود ، خواهرم یه پتو روش انداخته بود بعد بمن میگفت پتویی ک میخای رو خودت بندازیو بده من زیرم پهن کنم زمین سفته اذیتم ، گفتم خب سرده بدون پتو چ کنم گفت نه سرد نیس خوبه ، حالا خودش پتوپیچ بودا
.باید یکی او را دوست می داشت! باید لااقل یکی او را دوست می داشت، یکی که مهربان و دلسوز بود، یکی که از او می پرسید: «دلش می خواهد به گردش برود، یا غذا بخورد؟» یا کسی که به او می گفت: «بدون پالتو بیرون نرو، سرما می خوری!»، «وقتی کسی آدم را دوست نداشته باشد، زندگی چقدر سخت است! »