.باید یکی او را دوست می داشت! باید لااقل یکی او را دوست می داشت، یکی که مهربان و دلسوز بود، یکی که از او می پرسید: «دلش می خواهد به گردش برود، یا غذا بخورد؟» یا کسی که به او می گفت: «بدون پالتو بیرون نرو، سرما می خوری!»، «وقتی کسی آدم را دوست نداشته باشد، زندگی چقدر سخت است! »
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
باور کن جدیدا دارن کلی مطلب منتشر می کنن در مورد کذب بودن قانون جذب و این حرفاد، همه چیز ب تلاش و سعی آدمه هیچی با خیالبافی بدست نمیاد
.باید یکی او را دوست می داشت! باید لااقل یکی او را دوست می داشت، یکی که مهربان و دلسوز بود، یکی که از او می پرسید: «دلش می خواهد به گردش برود، یا غذا بخورد؟» یا کسی که به او می گفت: «بدون پالتو بیرون نرو، سرما می خوری!»، «وقتی کسی آدم را دوست نداشته باشد، زندگی چقدر سخت است! »
در مورد چیزی ک اطلاعات ندارین نظر ندین ک بقیه هم ناامید کنید من کلی نتیجه دیدم از جذب
اتفاقا کلی اطلاعات دارم از کجا می دونین بی اطلاعم ؟؟ و هییییچ نتیجه ای نگرفتم حتی یکبار
.باید یکی او را دوست می داشت! باید لااقل یکی او را دوست می داشت، یکی که مهربان و دلسوز بود، یکی که از او می پرسید: «دلش می خواهد به گردش برود، یا غذا بخورد؟» یا کسی که به او می گفت: «بدون پالتو بیرون نرو، سرما می خوری!»، «وقتی کسی آدم را دوست نداشته باشد، زندگی چقدر سخت است! »
امیدوارم عزیزم موفق بشی من خیلی نتیجه دیدم زیادن ولی مهمترینش رسیدن به همسرم بود درحالی که ای ...
عالیه
من یه مدته ذهنم بهم ریخته دیگه نمیتونم مثه قبل جذب داشته باشم شایدم چون به مامانمو خواهرم گفتم حالا دیگه به هر راهی میزنم که تلنگری باشه بهم شما چطور خودتونو تو اون حالت حفظ کردین ؟حس نمیکنین تکراری شده؟ من بعد یه مدت از سرم میره
برای اینکه انجام صحیحش حتی از کار کردن تو معدنم سخت تره به امادگی ذهنی بسیار بالایی نیازه
خب تلاش کنی با زحمت بازو بهش برسی ک آسونتره عزیز،خیالبافی نتیجه ای نداره
.باید یکی او را دوست می داشت! باید لااقل یکی او را دوست می داشت، یکی که مهربان و دلسوز بود، یکی که از او می پرسید: «دلش می خواهد به گردش برود، یا غذا بخورد؟» یا کسی که به او می گفت: «بدون پالتو بیرون نرو، سرما می خوری!»، «وقتی کسی آدم را دوست نداشته باشد، زندگی چقدر سخت است! »