حدود دو سال پیش یه مشکل واسم پیش اومده بود مجبور بودم خونه عمم بمونم دوتا هفته بعد یه شب حدود ساعتای ۳ رفتم توالت ، بعدهمینجور که میرفتم یه قسمت از حیاط یه بوی خیلی خوش و عجیبی میومد فقط هم همون قسمت بقیه قسمت ها امتحان کردم اما خبری از بو نبود،،هیچ عطری هم اون اطراف نبود ،اولش گفتم آره امام حسینه😁چون خیلی عاشقشم، ، فردای صبح همون شب خبر آوردن که مامان بزرگ مادری بابام به رحمت خدا رفته😧خیلی خیلی زن خوبی بود چند روز بعدش هم عموم خواب دیده بود که این مادربزرگ یه پارچه آبی و یه سیب بهش میده و میگه فلانی خوب میشه...بعد از اون مشکلم حل شد حالا بعد دوسال واسه مامانم تعریف کردم اونم گفت میدونی دقیقا همون قسمت عمت خواب دیده بود که یه قبر کوچیک هست دوتا شمع هم گذاشتن روی اون،،بوی خیلی خوشی بود🥺