دیروز بعد خیلی وقت رفتم مامانمو دیدم که شیمی درمانی انجام داده بود قلبم تیکه تیکه شد
دستاش صورتش..خدایا این همه درد حقمونه؟دیگه تحمل نمیکنم مامان من اینجوری نبود سالم و قوی بسه چقد بکشیم آزارش هم به یه مورچه نرسیده بود چرا باید اینقدر درد بکشه به حدی رسیدم که میگم کاش مثل قبل باهام دعوا میکردی منم نگات میکردم فقط پیشم باشی
مامانم تمام زندگیمه بدون اون نمیتونم گفتن دیگه نمیتونه شیمی درمانی انجام بده آمپول هم نمیتونن براش بزنن چون نمیتونه بدنش ضعیفه نمیدونم چه خاکی بگیرم تو سرم
الان رفتن پیشه دکتر دیگه که نجاتش بده این امید منه
خواهش میکنم برا مامانم دعا کنید
قدر ماماناتون بدونید منم فکر نمیکردم همچین بلایی سرمون بیاد خدایا مامانمو نجات بده دیگه هیچی ازت نمیخوام
التماس دعا.🙏