بی محلش کردم هرچی باهام حرف میزد جوابش نمی‌دادم آخرشم گفتم از دست تو که باهام لج میکنی خودم رو میکشم تا راحت شم اونم از بی محلی بدش میاد سابقه خودکشی هم دارم تا صبح منت کشی کرد اما باهاش حرف نزدم الان دیشب هم رفتیم دور بزنیم گفت بریم خونه مادر بزرگم گفتم پس جرات داری برو اونم برگشت خونه بعد رفت سرکار همش هم نگ میزد میگفت فکر نکنی رفتم بجون بچه هام سرکارم
کار ب پدر شوهر ندارم اما با توصیفی که از رابطه خودت و همسرت کردی ب نظرم رابطه تون استاندارد نیس و نهایتش ب پنهان کاری و دروغ و دوری ختم میشه
شوهرم خیلی خیلی خیلی زن ذلیل جوری که دوستاش وقتی چیزی میگن دوساعت قسم شوهرم رو میدن که پیش خانمت نگو اما اون تمام کارهای روزمره اش رو برام از اول تا آخر تعریف میکنه حتی با دوست دخترای دوستش هم میرن بیرون میاد برام میگه که چی گفتن و چی خوردن تا این حد جریان های رفت وآمد هم اون مقصره منم جواب کار خودش رو میدم
عزیزم شوهرم خیلی بهم بد کرده الانم من همون کارهایی که به سرم آورده رو سرش میارم همین اتفاقا خیلی هم دیگه رو دوست داریم وخیلی باهم رفیقیم اما بعضی کاراش بده مثلا خونه عمم و مادر بزرگم نمیذاره برم منم جواب کار خودش میدم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
