عقل و بی عقلی

بانوی عزیز ما ،لطفا مباحثی رو هم درمورد تربیت اصولی مهارتهاو تحصیل و اموزش و هرنکته ای ک مربوط ب پرورش اصولی فرزندان خانواده،مد نظرتون هست بفرمایید...

چ مهارتهایی چ فنون و حرفه و علومی رو بیشتر برای بچه هامون یادآور شیم 

مهارتهای اجتماعی ارتباطی و....واقعا نیازمند هستیم توی شرایط فعلی دنیای مدرن الان ب چ اصولی پایبند باشیم و ب بچه هامون هم اموزش بدیم..دوستان دیگه هم بفرمایید اگه نکته ای هست بسم الله..ممنون🙏

عزیزم این متن سازی دقیقا کدوم تاپیکه من هنوز نرسیدم اونجا 

واینکه یه مشکلی هست بری تاپیکارو بخونی بعد بیای خیلی زمان بره اگه بخوای اینجام شرکت کنی، مگه اینکه فقط خواننده باشیم و نظر ندیم 😁

بچه ای که تو خونه متشنج بزرگ شه ضربه هایی که می بینه  خیلی بدتر از بچه طلاق بودن و بی مادریه اگه میتونی حضانت بچه رو بگیر اگه نمیتونی و شوهرت با بچه خوبه رفتارش به نظرم این شرایطی که گفتین اصلا مناسب رشد بچه نیست پیش یکی باشه براش بهتره 

البته من اصلا قصد توصیه به طلاق رو ندارما اینا رو در صورتی گفتم که خودتون تصمیم به طلاق داشته باشید 

برا اینکه تاپیک شلوع نشه فقط لایک میکنم اما دیگه نتونستم صبر کنم چقدر این کامنتتون رو دوست داشتم چقدر دقیق توضیح دادید و همه چیز رو راجع به اون بچه بیگناه شکافتید الحق که شاگرد خوبی هستین احسنت 😁🌹

من واقعن ب راهنمایی شما دوستان نیاز دارم اگه امکانش هست منو راهنمایی کنید.

وقتتون بخیر باشه دوستان نکته ای ب ذهنم رسید ک لازم میدونم بگم،راجع بهش بانو ارتمیس صحبتهای زیادی داشتن و نکات ریزی رو اشاره کردن (بحث رفت و آمد با دوستان و اشنایانی غیر از خانواده و خویشاوندان)ک مفصل توضیح دادن و توی پی دی اف صحبتاشون هست انشالله همه مطالعه کنیم و آویزه گوشمون باشه...توی چند سالی ک ازدواج کردم جاهای مختلف و با ادمهای مختلفی اشنا شدم بیشتر این افراد غریبه،دوستان و همکاران همسرم بودن ک چون مثلا همکار خوبی یا دوست خوبی بودن با همسرم و رفقای چندین و چندساله محسوب میشدن همسرم گاها دعوتشون میکرد ک خانوادگی بیان و ما بریم و رفت و امد کنیم منم مانع نمیشدم و بدم نمیاد با ادمای جدید و درست رفتامد کنم،با چندتایی معاشرت کردیم و کم و بیش رفتامد داشتیم ،اما ب مرور زمان حس کردم روابط دوستان همسرم بین خود همسرم و خود همون دوستش باشه خیلی بهتره،دلیلی نمیشه ک مثلا چون اون اقا ادم خوبیه صادق و یکرنگ و درست هست خانمش هم همین باشه و حتما روابط رو ب خانواده ها بکشیم.....چندسال قبل توی محیطی بودیم ک همکار همسرم همسایه ما شدن توی ی شهر غریب بودیم خانمشون هم میومدن و ما میرفتیم روابط و نزدیکی ها رو مدیریت میکردم و محدودبودم،اما کم کم حس کردم این خانم اصلا بدرد دوستی معاشرت هم نشینی با من نمیخوره,ب همسرم گفتم ک اقای فلانی همکارته صمیمی هستی باهاش ادم درستیه اما روابط رو با خانواده اش دیکه کم کنیم و قطع کنیم چون این خانمش بودنش فکرش حال منو بد میکنه و دوست ندارم معاشرتی کنم باهاش.....از من اصرار از همسرم انکار ک با دلخوری همسرم تموم شد و ازش خاستم دیگه این خانم رو دعوت نکنه و ازمن هم نخاد برم خونه شون...گاهی اوقات اقایون واقعا خیلی چیزهارو نمیبینن دوستان متوحه نیستن اما اگه ما هم ازین چیزا غافل شیم زندگی رو تباه کردیم...خانمه دغدغه اش پسر دار شدن بود۳تا دختر اورده بود ولی ماتم زده بود 😑فقط میومد ببینه من چی خریدم چی میپوشم چی میخورم چ شامپویی میزنم چ بشقابی روی میزم هست چ مارک رژی میزنم چ ادویه ای استفاده میکنم چ ...و همرو میبرد کف دست شوهرش میذاشت ک منم میخام،اکثرا هم دعواو بحثشون سرهمین چیزا بود،شبا بیدار بود روز میخابید ،۱۲شب تازه بفکز شام بود،۵صب میخابید۳بالظهر بیدار میشد ،نظافت دستپخت افتضاح...فقط سرش توی گوشی و اینستا ک چی بخرم چی بپوشم ،اضافه وزن داشت ن ورزش ن رزیم فقط قرص و شربت میخورد وزن کم کنه،کلی از وام های همسرش رو هدر داده بود و بعذ از سالها زندکی خونه و ماشین نداشتن ،فقط بفکر شکمش بود و طلا و رنگ مو،شاید باورتون نشه میومدم خونه لباسارو در میاورد ک من ببینم طلا انداخته مو رنگ زده🤣منم دلشو نمیشکوندم تعریف نمجید میکردم.....اوایل خیلی چیزارو بهش تذکر میدادم،خوب و بد میکردم یا عجیب بود واسم عقایدش ولی کم کم دیدم اصلا دنیای منو اون متفاوته و من نمیتونم تغییری توی دنیاش ایجاد کنم پس نظاره گر شدم..

براش کتاب تحصیلات درس اموزش بچه هاش مهم نبود و میکفت درس خوندن بدرد نمیخوره،ولش کن ...خلاصه بگم بودنش و تحملش برام سخت بود و کم کم باهمه این چیزا قطع کردم ب بهانه های مختلف و مدتیه دیگه نیست توی زندگیم...بیخبزم بوذم ازش تا اینکه خبر جدایی و طلاقش رو از همسرم شنیدم ک در استانه طلاق بودن...واقعا رفتامد با بعضی ادمای نادان سطح ادمو میاره پایین...با ۵تا کتاب رفیق باشیم بهتر از ۵۰تا ادم کم خرد پوچ مغز..مراقب افرادیکه باهاشون رفت و آمد میکنیم باشیم⁦❤️⁩

سلام دوست عزیز،خیلی از نکاتی ک بهش اشاره داشتین رو بانو ارتمیس عزیز عنوان کردن دوست من،فقط کافیه مطالعه کنید پی دی اف سخنان پربار بانو ارتمیس رو دانلود کنید و مطالعه کنین ،رفتار درست با همسر ،عملکرد درست در چالش های زندکی همرو استاذ قبلا مفصل دربارشون بحث کردن ،پی دی اف مطالبشون رو از ابتدا تا انتها بخونین و توی زنذکی پیاذه کنین

من اسمتون رو توی اون صفحه تگ میکنم تا پی دی اف رو پیدا کنین و دان کنین

چقد صحبتهاتون جالب بود. یه چیز جدید یاد گرفتم. مادری کردن برای خودم. با مثالهای ملموس. ممنون از شما. 

بیتا جان من یه سوال داشتم که صفحه ۲۱پرسیدم. میتونی شما یا بقیه دوستانی مثل طناز نظرشون رو به من بگن؟ ممنون میشم. بانو ارتمیس میخوان مطالب جدیدتری بزارن برامون. فکر نمیکنم برسن کامنت من رو جواب بدن. 

ممنونم گلم اما واقعن در این باره ب طور ملموس مثالی نبود ک خودمو باهاش آروم کنم😔یجورایی دیگه بیخیال روابط همسر با پدر و مادرم شدم اما بازم تو دلم اشوبه.

شما میتونید از کتاب پس دی، اف شده استفاده کنید عزیزم. من دقیقا مطالب رو دونه به دونه بیاد ندارم کدوم تاپیکه. 

بعد هم فکر میکنم اگر برنامه بریزید روزانه ده صفحه هم از پی دی اف بخونید در دوهفته الی سه هفته مطالب رو تموم میکنید. نگران نباشید. اینجاهم میتونید فعال باشید منافاتی باهم نداره. 

سلام عزیزم. ببخشید به نظرم شوهرتون حتما باید دارو مصرف کنند.‌اگه خودشون هم‌نمیان پیش متخصص اعصاب و روان. شما خودتون برید و علایم همسرتون رو بگید و از دکتر قرص هاش رو بگیرید و توی غذا یا شربتی .... که مزه اش هم مشخص نشه حل کنید بدید بخوره. 

عزیزم چرا هی میگی نمیتونم طلاق بگیرم؟ اینهمه خوابگاه.... اجاره ی تخت هم‌ماهی پونصدتومنه.‌تو اگه بخوای راحت میتونی طلاق بگیری.نیازی به حمایت کسی نیس. 

خيلي ممنون دوست عزيزم 

خواهش میکنم عزیزم 

خوشحالم پستهام مفید بودن

با برنامه هایی که دارم واقعا وقتی برام نمی مونه

به همین خاطر تاپیک ندارم و متاسفانه درخواست دوستی قبول نمیکنم و گرنه من از هم صحبتی با شما لذت میبرم...

روزهاست که چند ساعتی حرفهای بانو آرتمیس و بقیه عزیزان رو میخونم چیزهای زیادی یاد گرفتم ولی باید اونارو عملی کنم ...

انشاالله همگی موفق باشیم...

عزیزم من  فقط جواب سوالاتی که تجربه کردم رو میتونم پاسخ بدم. تجربه شبیه به این داشتم که همسرمنم بعلت زیادی باوجدان بودن باعث تنبلی اطرافیانش بوده وهست و هرچقدر باهاش، صحبت کردم عملا راه خودش رو میرفت تااینکه خودش، سرش به سنگ خورد وضرر مالی زیادی به زندگی زد. وبعدش یذره بهتر از قبلش شد. 

شما شاید مستقیما نتونید جلوش رو بگیرید 

ولی شخصیت داماد رو توی متن سازی هاتون بطور زیرپوستی به همسرتون معرفی کنید 

از کم کاری های داماد  در مورد زندگی خودش گاهی به همسرتون بگید بعد بگید به خودش رحم نمیکنه انتظار نداشته باش به من وتو رحم کنه