لطفا كمكم كنيد

ميدونيد از اول همين داستان بوده كل بارداريم رو زهرمار كرده حتى چندبار به زبونش اورد كه نميخوادش و بهم خيلي راحت ميتونه بگه برو فقط من راه پس ندارم مجبورم خودشم اينو ميدونه الان كه مجبور به اين زندگي هستم ميخوام راه خودمو برم ببخشيد همين لحظه چشمامم گريون. بود اينارو براتون نوشتم و بهتون سردرد دادم

چقد با اين حرفاتون اشك ريختم الان تروخدا واسم دعا كنيد به حق اين شبا خدا خودش بهم نظر كنه من زندگيمو باختم ولي تنها اميد اين دنيام اين بچه هست شما نميدونيد من چه شب و روزهايي كه كتكها و تحقيرها نديدم شايد خيليا بتونن بيان راحت بگن جدا شو ولي هيچكي از زندگي هم خبر نداره من واقعا راه پس نداشتم گفتم حتي شده گاها به يه مرحله اي رسيدم به خودكشي فك كردم ولي باز ادامه دادم ٦ ساله از گلوم آب خوش پايين نرفته نميدونم چرا سرنوشتم اينجوري شد ولي ميدونم خودم و بچم تنها شخص زندگيم هستيم دلم خيلي خونه اگه اينارو نميگفتم ميمردم همسر من از خونه زندگي فراريه كل زندگيم با تنهايي گذشته بخوام هم بهم توجه كنه به باد كتك و دعوا ميگيره ميدونيد واسم مهم نيس فقط نميدونم به عنوان فقط يه انسان نميگه يه لحظه بارداره خدارو خوش نمياد اين بلاهارو سرش بيارم بنظرتون خدا ميبينه فقط ساكته ؟!!!!!

تنها خواسته من هم از خدا همينه و اونقد قدرت داشته باشم يه روز بتونم خودمو بچمو نگه دارم، يه دنيا ممنونم بخاطر حرفاي خوبي كه بهم زدين گاها فرشته ها مثل يه آدم مهربون و يا حتي مثه كسي كه نميشناسي سرراهت ميان ميدونم شما يكي از اون فرشته ها امشب براي من هستين به حق همين شبا از خدا ميخوام هرچي حاجت دل قشنگتون هست نصيبتون بشه من كه خودم خيلي محتاجم به يه نگاه اون بالايي كه به حال منم فكري كرده باشه 

[QUOTE=246078114]خدا بزرگه بسپر به خودش بیشتر سعی کن جلو شوهرت نباشی اون اعصاب نداره تو دوری کن عزیز  وظیفه م ...

الان اتفاقا ميخوام واسه خودمو بچم زندگي كنم واسه همين دنبال راهكار هستم چون كه ديگه اين آدم براي من تموم شده تويه زندگيم اجبار منو به اين زندگي وصل كرده نه عشقي نه علاقه اي هيچي