امروز رفتیم خونه مادرشوهرم مثل همیشه مادرشوهر و خواهرشوهر کم محلی میکنن یا متلک میگن شوهر منم وقتی اونجا میریم اصلا به من محلی نمیده همش با مادر و خواهرش گرم حرف میشن با اینکه هر روز اونا رو میبینه
من تا بخوام حرف بزنم خیلی راحت مادر و دختر میپرن وسط حرفم انگار من وجود ندارم خیلی راحت بی احترامی میکنن
دیگه از دست شوهرم خسته شدم اصلا منو نمیبینه، کنارم نمیخوابه، تو یه جمع شلوغی که میریم مثلا مثل پارک که میخوایم بچه ها رو ببریم همون اولای پارک میشینه میگه من خجالت میکشم بیام تو شلوغی
آخه من به چه مردی تکیه دادم آخه مثل پسر بچه ها رفتار میکنه حرف مامانشو فقط گوش میکنه
باهاش حرف هم که میزنم میگه همینی که هستم نمیتونم خودم رو تغییر بدم
منم گفتم نمیتونم با این جور مردی بسازم طلاقم بده گفت باشه فردا ۸ صبح بیدار شو میریم دادگاه🙁
اصلا حاضر نیست برای زندگیش تلاش کنه چیکار کنم به نظر شما دارم دیوانه میشم