زندگیم از هم پاشیده و از نامزدم جدا شدم
منصفانه که نگاه میکنم هم اون هم من اشتباه های احمقانه ی زیادی داشتیم
ولی خانوادش انقدر پرش کردن علیه من که منو ول کرد و درست چند روز قبل از عقدمون رفت با یکی دیگه ازدواج کرد
من همش تو ذهنم سواله که چرا
خیلیم دل شکسته ام، به لحاظ عاطفی هم تحت فشارم اصلا باورم نمیشه
از طرفی خودمم چون بی تجربه و بی سیاست بودم میگم خودم باعث شدم باید بلد میبودم
الان من ته حال بدم ولی حتی نمیتونم خودشو خانوادشو نفرین کنم چون از خدا میترسم...
همش درونم تو یه تضادم که پس کی قراره تاوان این همه زجری که میکشمو بده؟
یعنی همش تقصیر خودم بود؟ اونا چرا پُرش کردن؟
چون من اشتباه داشتم اونا قرار نیست تاوانی پس بدن که زندگیمو پاشوندن؟
مغزم خیلی خستس از این همه تضاد تو افکارم