خواهرم روزجمعه با آژانس رفته محل کارش یه چیزی برداده وبرگرده میگه آژانسیه دید خودم کلیدانداختم قفل بازکردم وفهمیده بود کسی داخل نیست.خواهرم میگه رفتم داخل ساعت۵عصربودهواافتابی وخلوت.خواهرم گفت وسیلمو برداشتم واومدم بیام پایین یهودیدم یاروداره اروم اروم ازپله هامیادبالا خواهرم میگه بهش گفتم اقا چی میخواین اینجا میگه جوابموندادفقط میومدبالا خواهرم شروع میکنه جیییغ و دادوبیداد اینم میگه نترس ابجی اومدم بگم ماشینمو اونطرف پارک کردم اگراومدیدپیدام کنید...خواهرم اینقدحالش بدشدبه آژانس گفت برو نمیخوام برگردم بعدزنگ زد ما رفتیم دنبالش الان چندروزه رگ سیاتیکش گرفته از ترس، نمیتونه تکون بخوره... آخه کدوم آژانسی میادبالامیگه من ماشینمو اونجاپارک کردم اخه خیابوناهم خلوت بوده همه جا جاپارک بوده