شب تا صبح تو کوچه جیغ و دادمیکنه ، شوهرم بهش گفت برو تو خانم ساعت نزدیک 12 هست دیگه گفت به ت و چ ه گ و ه خ و ر
من اومدم در هرچی به زبونم رسید بهش گفتم
اهوازی هست مستاجر بغل ما هم زندگی میکنه ما صاحب خونه هستیم
بهش گفتم برو تو خانم اینقدر زبون درازی نکن بهم گفت به ت و چ ه ز ن ی ک ه اگه راضی نیستی برو ....
حاضر جوابی هم میکرد حرف های زشت
خیلی حالم بده می لرزم از وقتی اومدم اینجا ضعف اعصاب گرفتم