2777
2789
عنوان

متن آموزنده

74 بازدید | 1 پست

مامان خانم، از تو دلگیرم که به من یاد ندادی هرکی مرا زد، بزنمش!

چرا از همان اول فقط گفتی مراعات همه را بکنم و مراقب باشم دلی نشکنم؟! چرا یادم ندادی با هرکس شبیه به خودش رفتار کنم مامان؟ چرا یادم ندادی گلیم خودم را از فاضلاب دشمنی و خشم آدم‌ها بکشم بیرون؟ چرا یادم ندادی برنجانم هرکه قصد آزار مرا داشت و بی‌ملاحظه باشم با هرکس که ملاحظه‌ی آرامش و سر به زیری‌ام را نکرد؟

دلگیرم از تو مامان، از تو که همیشه گفتی هیچکس را له نکنم، که نرنجانم، که نشکنم... و نگفتی اگر خودم شکستم و له شدم و رنجیدم چه؟ اگر سکوت کردم و سکوت مرا پای ضعفم گذاشتند و ادامه دادند چه؟ اگر دیدم آدم‌های بی‌ملاحظه و خودخواه، آرام‌ترند و خوشبخت‌تر، و دلم گرفت چه؟ که اگر دلم بی‌ملاحظه بودن خواست و بلد نبودم چه؟

مامان جان، من مهرطلب نیستم! من همان کودک ساده و خوش‌باور و صلح‌طلبی‌ام که تو تربیتش کردی و حالا دارد له می‌شود زیر دندان خودخواهی آدم‌ها، آدم‌هایی که چیزی از صلح و انصاف نمی‌فهمند و براشان اصلا مهم نیست با حرف و رفتارشان چه جهنمی برای دیگری می‌سازند، من همانی‌ام که هی می‌زنند و هی سکوت می‌کند، که هی له می‌کنند و خودش را جمع می‌کند گوشه‌ای و دوباره می‌سازد...

کاش گفته بودی بزنم مامان، کاش گفته‌بودی اخلاقیات همیشه هم جواب نمی‌دهد. کاش راه میان‌بری برای گریز از حلقه‌ی نفرت آدم‌ها نشانم می‌دادی‌. کاش به آرامش من هم فکر می‌کردی.

مامان جانم، دلگیر نشوی‌، من خوبم، فقط کمی دلم گرفته از نابلدی‌های خودم، که آن‌هم چیز مهمی نیست، خودم درستش می‌کنم.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792