هر دومون ازدواج کرده بودیم اونوقت ما ماشین نداشتیم منو شوهرم وایساده بودیم شوهرم میخواست برای من ماشین بگیره تا برم دانشگاه از قضا همون پسره ماشینو جلو پامون نگه داشت منم نمیتونستم بگم سوار این ماشین نمیشم تنها نشستم تو ماشین البته خانمشم بود من کلا سرم به بیرون بود یک لحظه هم سرمو به سمت راننده برنگردوندم لحظه سختی بود منو تا دانشگام رسوند وپول خیلی کمی ازم گرفت البته پیش خانمش حرف نزد یبارم سوار ماشینش شدم هی حرف میزد از خانوادم میپرسید منم کوتاه جواب میدادم (اینو بگم تو تاکسی کار می کرد ناخواسته نوبت ایشون میفتاد😓
انشالله حال دلت حسابی خوب بشه اونی که قسمتته سر راهت قرار بگیره شاید کسی بیاد فراموش کنید
دوست من خیلی زجر کشید جلوی راه پسره سبز میشد اون محلش نمیداد همیشه گریه میکرد گذشت و یک پسری عاشقش شد خیلی بی توجهی کرد از بس پسره اصرار کرد اجازه آشنایی داد بعد از یه مدت عشق قبلیشو با یه دختر داغون دیده بود بعد انقدر خوشحال شد گفت لیاقتش همون دختره که کنارش بوده نه من
خلاصه الان یکسال و ۶ ماهه بافرد دومه انقدر خوشحاله و راضی کلا معیار اشم عوض شده ... معیاراش شده شبیه کسی که الان عاششه
خیانت هم نکنه اصلا تورو هم بخواد یه مثل هست که میگه هرچی به قیمت ارامشت تموم بشه زیادی گرونه . اینکه همش تو حسرت یکی باشی و مشکل سر راهت باشه اخرش قراره چی بشه؟ این همه ادم تو دنیا قطعا یکی پیدا میشه که عاشق توبشه وبهت بخوره خدا هم تومسیرت بدون دردسر قرارش بده من چند سال از بهترین سال های عمرم رو ناراحتی کشیدم که باید خوش میبودم بابتش پشیمونم هروقت سرم رو رو بالشت میزارم بابت زندگیم خداروشکر میکنم
کسی که قبل همسرم عاشقش بودم و حتی برای فراموش کردنش خیلی خطا کردم الان واقعا دیگه عاشقش نیستم اما خب اگه ببینمش ناخوداگاه ذهنم برمیگرده به قبل
اره شدم
بهش نرسیدم یعنی اینکه خودم نخواستم
چون شدنی نبود
الانم خیلی وقته ازش خبر ندارم
اما بازم‌گاهی بهش فکر میکنم
زندگی عادی ولی گاهی سخت
ن فراموش ک نمیشه چون چندین سال باهم بودیم و از۹۳ ب بعد جداشدیم حدودا ۸سال شده ک ازش جدام اما فراموشش نکردم..ولی خب دلتنگیم کمترشده
کارایی ک منو یادش میندازه یا اهنگایی ک و جاهایی ک باش خاطره داشتمو نمیرم 😔چون حالمو خراب میکنه
