سلام دوستان کمکم کنید دارم سکته مغزی انقدر حالم بده 
من امسال عید با پسر عمه ام نامزد کردم و یه ماهی میشه که عقد دائم کردیم و از اول هم  بهش گفتم که تا دو سال بعد از عقد نامزد بمونیم و قبول کرد حالا میگه ن فوق آخرش ۶ماه دیگه عروسی کنیم در حالی که ما آمادگی نداریم و دوست ندارم به این زودی مادرم و تنها بزارم هر چی هم بهش میگم  گوشش بدهکار نیست و میگه حتما عروسی کنیم 
و مشکل دیگه ای که هست اینه که وقتی اومد خواستگاری گفت که از همه نوع موادی بدم میاد و هیچی مصرف نمیکنم 
منم خوشحال شدم 
بعدش همون شب که جواب مثبت دادم و برام نشون اوردن آخرش که میخواستن برن بهم گفت که یه چیزی ازت پنهان کردم و الان میخام بهت بگم چون عذاب وجدان دارم 
گفت من دوران دبیرستان سیگار کشیدم ولی الان دیگه نمی کشم 
منم بخشیدم و گفتم گذشته ات برام مهم نیست دیگه تکرار نشه گفت ن خیالت تخت 
حالا بعد از عقد بهم گفت که الانم سیگار می کشه 
و واقعا ناراحت شدم و قول داده تا آقای میریم سر خونه خودمون کنار بزاره حالا من نمیدونم چیکار کنم 
چطور بهش اعتماد کنم 
و این قضیه سیگار هم کسی نمیدونه و به شدت از پدرش میترسه و میگه که پیش کسی نگو 
لطفا راهنمایی کنید