خدایا امروز عصبانی هستم ، توی این تاپیک هم افتادم دارم از عصبانیت دیوانه میشم...
ببخشید مگه زن، خدمه ی خونه ست؟
اونم مهمون سر زده که گناه کرده اصلا پاشده سر زده اومده. به چه حق و اجازه اومده؟ غلط کرده اومده.
خدایاااا من اگه جای اون زن بودم با تمام توان داشته و نداشته م اون مرد رو کتک میزدم یا به هر شکل ممکن بهش اسیب میرسوندم
همین ک محلشون ندی فقط سلام کنی واز پیششون بدی سره سفره باشون نشینی کافیه دیگه نمیان خونت
درست میگین ...
من یک مهارت بسیار بزرگی در این زمینه کسب کردم .مثلا طرف خودش را به در و دیوار میکوبه که کنایه هاش را بشنوم ...
مثال میزنم : همه افراد
طرف میگه : پوست سفید ماسته ...بزنزه عالیه ...
بعد میبینه من جواب نمیدم ...
همون لحظه سرم را میکنم تو گوشیم ...
دوباره میگه : همه سفیدها الان میرن برنزه میکنن که یخ نباشند ...
دوباره میبینه من جواب نمیدم ...
بعدش میگه .وای یکی از آرزوهام این بود بچه م سفید نشه چون باباش سفیده ...دختر سبزه نمکیه و ....
دوباره سکوت من را میبینه ....
بعدش من خوب حرفاشون را شنیدم ، بلند میشم میرم از اتاق بیرون .الکی مثلا که تماس دارم ....
بعدش میام تو جمع و میگم : ببخشید در مورد چی حرف میزدیم ؟ خخخخخخخخ
و بلافاصله خودم یه مطلبی را میندازم تو جمع برای حرف زدن که کلا بحث رنگ پوست شهید میشه ...
اینقدر افرادی که تیکه را میندازند و به هدف نمیشینه ، عصبی میشن که خدا میدونه ....بارها تجربه کردم ...حتی شده در اون جمع بعدش زنگ زدند و سیخونک زدند بهم.مثلا گفتند : وای مهشید امروز که از حرفامون ناراحت نشدی؟ منم میگم : کدوم حرف دقیقا ؟
اونم میگه پوست سفید و سبزه ...
من میگم وای چرا پس من نشنیدم .اصلا مگه با من بودین ؟ :))))))))
چقدراین حرفت درسته..من اکثراوقات باخودم توجنگم واعتمادبنفس حرف زدن روندارم مثلاب خودم میگم وخودمومجبورمیکنم تواون لحظه ایی ک عیبم میکنن بهترین جوابوبدم ولی چون خودمومجبورمیکنم نمیتونم جواب خوبی بدمودستپاچه میشم اماوقتی باخودم راحت باشم وارامش داشته باشم و بخودم فشارنیارم بهترمیتونم ج بدم اماخب بیشتراوقات باخودم تولج هستم
