زن دایی شوهرم لوازم ارایشی میفروشه میگه داشتم برات گل سر میخریدم زن دایی اول کار خانمه رو راه انداخت بعد من گلسر خریدم خانمه بیرون از مغازه منو دید بهم گفت
میتونی منو از تنهایی دربیاری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شوهرم گفت تو اون لحظه حالم از خودمم بهم خورد
میگه میترسم زن داییم هم صداشو شنیده باشه