2777
2789
عنوان

بنظرتون بهش بگم؟

| مشاهده متن کامل بحث + 193 بازدید | 37 پست
یه خانومب میگفت رفتم از گوشی بابام پیام دادم به زنه اسم یکی دیگه رو گفتم بهد پیامو برای بابام پاک کر ...

یکی زنم نیست که بهش پیام بدم چندتاهن بعد این زنایی که من میبینم فقط دارن تیغ میزنن فک نمیکنم اصلا براشون مهم باشه اسم زن دیگرم بیارم

من تمام هستیم را در نبرد با سرنوشت " در تهاجم با زمان آتش زدم ، کشتم" من بهار عشق را دیدم ولی باور نکردم " یک کلام در جزوه هایم هیچ ننوشتم " من زمقصد ها پی مقصودهای پوچ افتادم " تا تمام خوبها رفتند و خوبی ماند در یادم "  من به عشق منتظر بودن همه صبر و قرارم رفت . بهارم رفت . عشقم مرد . یارم رفت
چجوری ابروشونو ببرم؟

چندسالته؟‌من‌اگه‌جات‌بودم‌پیام‌میدادم‌‌یا‌زنگ‌میزدم‌بهشون،هرچی‌از‌دهنم‌درمیومد‌میگفتم

چون‌تو‌این‌مورد‌بخصوص‌حرف‌زدن‌منطقی‌با‌پدریامادر‌جواب‌نمیده


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

نمیشه با بابات اول حل کنی قضیه رو بعد اگه نشد به مامانت بگی؟😭 مثلا باهاش خیلی منطقی حرف بزن سعی کن ...

نمیدونم عزیزم اصلا نمیتونم بشینم باهاش حرف بزنم اونم راجب همچین موضوعی منطقی

من تمام هستیم را در نبرد با سرنوشت " در تهاجم با زمان آتش زدم ، کشتم" من بهار عشق را دیدم ولی باور نکردم " یک کلام در جزوه هایم هیچ ننوشتم " من زمقصد ها پی مقصودهای پوچ افتادم " تا تمام خوبها رفتند و خوبی ماند در یادم "  من به عشق منتظر بودن همه صبر و قرارم رفت . بهارم رفت . عشقم مرد . یارم رفت

نه نگو

پیام بده ب بابات باهاش حرف بزن بگو من دیگه بزرگم خجالت میکشم بابام از اینکارا کنه

به زنا هم پیام بده بگو ب شوهر و خانوادتون میگم 

ولی نگی واتشو رو گوشیت داری

بعد ببین چ پیامایی به هم میدن بابات و زنا

هبچ وقت ب مامانت نگو فقط زندگیتون از هم میپاشه 

چندسالته؟‌من‌اگه‌جات‌بودم‌پیام‌میدادم‌‌یا‌زنگ‌میزدم‌بهشون،هرچی‌از‌دهنم‌درمیومد‌میگفتم چون‌تو‌این‌مو ...

من ۱۷ سالمه

نمیدونم واقعا به فکر این راه افتادم ولی این زنا هم برن کنار بابام میره سراغ یسری زنای دیگه الانم مامانم شک کرده البته

من تمام هستیم را در نبرد با سرنوشت " در تهاجم با زمان آتش زدم ، کشتم" من بهار عشق را دیدم ولی باور نکردم " یک کلام در جزوه هایم هیچ ننوشتم " من زمقصد ها پی مقصودهای پوچ افتادم " تا تمام خوبها رفتند و خوبی ماند در یادم "  من به عشق منتظر بودن همه صبر و قرارم رفت . بهارم رفت . عشقم مرد . یارم رفت
نه نگو پیام بده ب بابات باهاش حرف بزن بگو من دیگه بزرگم خجالت میکشم بابام از اینکارا کنه به زنا هم ...

راستش از این حرفا ما خیلی به بابامون زدیم تو زندگی هیچوقت ادم نشد هیچوقتم گوش نداد چون قبلنم یسری کارا کرده 

من تمام هستیم را در نبرد با سرنوشت " در تهاجم با زمان آتش زدم ، کشتم" من بهار عشق را دیدم ولی باور نکردم " یک کلام در جزوه هایم هیچ ننوشتم " من زمقصد ها پی مقصودهای پوچ افتادم " تا تمام خوبها رفتند و خوبی ماند در یادم "  من به عشق منتظر بودن همه صبر و قرارم رفت . بهارم رفت . عشقم مرد . یارم رفت
با این به هم بزنه بازم زن خیابونی هست

اره خب جالبه زنایی که بهشون پیام میده همه بچه هم دارن و یکیشونم همشهریه

من تمام هستیم را در نبرد با سرنوشت " در تهاجم با زمان آتش زدم ، کشتم" من بهار عشق را دیدم ولی باور نکردم " یک کلام در جزوه هایم هیچ ننوشتم " من زمقصد ها پی مقصودهای پوچ افتادم " تا تمام خوبها رفتند و خوبی ماند در یادم "  من به عشق منتظر بودن همه صبر و قرارم رفت . بهارم رفت . عشقم مرد . یارم رفت
نمیدونم عزیزم اصلا نمیتونم بشینم باهاش حرف بزنم اونم راجب همچین موضوعی منطقی

باز تلاشتو بگم اگه رو در رو نمی تونی بهش پیام بده بگو من اذیت میشم ازش خواهش کن دست از این کارا برداره

یا اگه کسی میشناسی که میتونه بهتر باهاش حرف بزنه به اون بگو مثلا عمه ای عمو ای مامان بزرگت

 برای یک زندگی معمولی 🖤

من ۱۷ سالمه نمیدونم واقعا به فکر این راه افتادم ولی این زنا هم برن کنار بابام میره سراغ یسری زنای د ...

بابات‌وقتی‌ببینه‌منفعل‌نیستی‌و‌حساب‌بقیرو‌کف‌دستشون‌میزاری‌بعد‌یه‌مدت‌ادامه‌نمیده‌به‌احتمال‌خیلی‌زیاد،اما‌اگه‌دیدی‌باز‌ادامه‌داد‌اول‌بهش‌بگو‌که‌‌من‌۱۷‌سالمه‌و‌جوونم‌و‌حرف‌برام‌درست‌میکنن‌مردم‌و‌اینا

اما‌اگه‌ادامه‌دار‌بود‌‌پای‌تهدید‌میاد‌وسط‌که‌به‌فامیل‌میگیم‌و‌ابروت‌میره

باز تلاشتو بگم اگه رو در رو نمی تونی بهش پیام بده بگو من اذیت میشم ازش خواهش کن دست از این کارا بردا ...

عمه و عمو ایناهم که اصلا دیگه باهاش حرفم نمیزنن یعنی خونمون رفت و امدم ندارن

من تمام هستیم را در نبرد با سرنوشت " در تهاجم با زمان آتش زدم ، کشتم" من بهار عشق را دیدم ولی باور نکردم " یک کلام در جزوه هایم هیچ ننوشتم " من زمقصد ها پی مقصودهای پوچ افتادم " تا تمام خوبها رفتند و خوبی ماند در یادم "  من به عشق منتظر بودن همه صبر و قرارم رفت . بهارم رفت . عشقم مرد . یارم رفت
راستش از این حرفا ما خیلی به بابامون زدیم تو زندگی هیچوقت ادم نشد هیچوقتم گوش نداد چون قبلنم یسری کا ...

پس اولش ب بابات چیزی نگو

پیام بده به همه زنایی باهاشونه یکم هار بازی در بیار ازت بترسن😄بگو ابروشونو میبری ب خانواده هاشون میگی از زندگیتون گم شن

اگرم بابات چیزی بهت گفت بگو خیلی مدارا کردیم باهات تا الان دیگه کوتاه نمیایم یکم بهم بریز ببین جواب نمیده

بابات‌وقتی‌ببینه‌منفعل‌نیستی‌و‌حساب‌بقیرو‌کف‌دستشون‌میزاری‌بعد‌یه‌مدت‌ادامه‌نمیده‌به‌احتمال‌خیلی‌زیا ...

اصلا ادم منطقی نیست بابام عزیزم ولی من سعیمو میکنم یکاری کنم

من تمام هستیم را در نبرد با سرنوشت " در تهاجم با زمان آتش زدم ، کشتم" من بهار عشق را دیدم ولی باور نکردم " یک کلام در جزوه هایم هیچ ننوشتم " من زمقصد ها پی مقصودهای پوچ افتادم " تا تمام خوبها رفتند و خوبی ماند در یادم "  من به عشق منتظر بودن همه صبر و قرارم رفت . بهارم رفت . عشقم مرد . یارم رفت
پس اولش ب بابات چیزی نگو پیام بده به همه زنایی باهاشونه یکم هار بازی در بیار ازت بترسن😄بگو ابروشون ...

اتفاقا به همین فکر میکنم عزیزم ولی از یه طرفم میگم درسته تقصیر زنا هست ولی بیشتر از همه تقصیر بابامم هست که ادم نمیشه و کلا خوبی هاش به ماهم بخاطر منفعتشه حتی باورت میشه طلاهای منو دزدیده معلوم نییس برده چیکار کرده

من تمام هستیم را در نبرد با سرنوشت " در تهاجم با زمان آتش زدم ، کشتم" من بهار عشق را دیدم ولی باور نکردم " یک کلام در جزوه هایم هیچ ننوشتم " من زمقصد ها پی مقصودهای پوچ افتادم " تا تمام خوبها رفتند و خوبی ماند در یادم "  من به عشق منتظر بودن همه صبر و قرارم رفت . بهارم رفت . عشقم مرد . یارم رفت
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز