سلام
سه ساله نامزد کردم اویل نامزدی تقریبا ۶ماه اخلاقش خیلی خوب بود ولی رفته رفته بد تر شد بطوری که هر روز مون با جنگ و دعوا میگذره. روی مادرش حساسه و خیلی دوسش داره به طوری که وابسته ان. بعد سه سال اولین بار رفتیم گردش دو روز زنگ زد زود برگردین خونه. نامزدم هم هیچی نگف .مادرش فقط میره پیش دعا نویس و جادو میکنه .خیلی باهام سرد شده .میاد خونه مادرشو بغل میکنه انگار اون زنشه تازگیا به این شک کردم که با نامزدم ارتباط داره. کار باشه میزنگن بیا نوکری کن .یه روز نزنگیدن غذا پختیم بیا فقط کار کار
یعنی چی ارتباط داره😳
خانوادش جلو نمیان عروسی بگیرن چن بار دعوتشون کردیم هشدار دادیم انگار نه انگار
ب مادرو پسر شک کردی ک باهم ارتباط دارن؟؟خجالت بکش
بهم بزن
خودتو مجبور نکن با این شرایط ادامه بدی
برش گردون به ننه ش
سه ساله چرا عروسی نگرفته طلاق بگیر راحت شو از اون ب تو شوهر نمیشه
خدایا دیگه رد دادم یعنی چی
شما خیلی بیشتر از مادرش می تونی به خودت وابستش کنی با لوس کردن یا با خوش تیپ کردن. آرایش ملایم. علیه مادرش گارد نگیر. رضایت مادرش رو جلب کن
عجب خانواده نسناس عقب افتاده ای
امیدوارم همه مادرشوهرایی که اتش به زندگی پسراشون میندازن روتخت های شیمی درمانی جون بدن و برای یه نفسشون از خدا التماس کنن
شما با هماهنگی خانواده هاتون قرار بگذارید بر ملاقات با متخصص روانپزشک و روانشناس و روانکاو و مشاوره و مساله رو تخصصی و با حضور خانواده ها دنبال کنید. اگر نتیجه نداد اون وقت به فکر گزینه های دیگه و اون هم زیر نظر متخصص باتجربه باشید.
