تویه ساختمون زندگی میکنیم منم مامانم شدیدا مریضه ویه ساعتی دوره از خونه م میرم یه هفته میمونم میام میبینم ماستم نیس تخم مرغم نیس میوه م نیس امشبم وقتی یه لوازم خصوصی لازم داشتم دیدم اونجا که گذاشته بودم نبود یه ساعته دارم گربه میکنم شوهرمم میگه من بردم عصری گعتم چرا قندونام بیرونن گفت خواهر ومادرش اومده بودن فیلم عروسی میدیدن یعنی رسما وقتی میرم اینا میان اینجا جولون میدن نمیتونم قفل کنم چون شوهرم ازسرکارمیاد خونه